دلم به هوای تو پر می زند ، دلم بر این آشفتگی حال ناله می زند، مهدی جان انتظارت جان به لب کرد ما را، به هوایت داریم پرسه می زنیم ، از بسکه دیدم ، روزهایم بی تو سوت و کور است دیگر امانی نیست ، قراری نیست ... مهدی جان عاشقانت تحمل دوریت را به کجا ببرند ، ناله هایشان را چگونه بازگو کنند ، سردر گمیم و ناچار ی امانمان را بریده ، دردمان تویی ، جانمان تویی ، اسیریم در این وادی شوراشور بی محبت ، در این سرای پردرد ، در این فضای بی تو بودن ، آقاجان امانی بده ، دلمان دیگر تاب ندارد ، ساز ندارد ، بتاب ماه زیبا رو ، بیا ما را سیراب کن ، بیا ما را شفا ده ، بیا که غصه ما تویی که نیامدی ، بیا که ما هزار سودای تو ایم ، بیا پس این قحطی وامانده .......بیا که هنوز بی قرار تو ایم



موضوع :