دلم نگران است ، دلم غصه دار است .. از بسکه بی قرارتم ،دلم شور می زند برایت ، کاش با تو بودن رو میفهمیدم ، کاش گرمی حضورت رو لمس میکردم ، دارم از غصه ات دق میکنم مهدی جان .. تمام زندگی ام مدیون توست ، تمام هستی ام مرهون توست ، خواهشم تویی ، حس خوب بودنم تویی ، مرور زندگی ام تویی ، چقدر تو خوبی آقاجان ، چقدر تو ماهی آقاجان ، دلم شعر قافیه ی تو را میخواند ، دلم پاراگرافش اسم تو را میسراید ، در این حوالی بوی تو می آید ، در این خاک قدم تو به گوش میرسد ، ای ابرها ، ای کوه ها ، ای درختان ، ای آسمان ، صاحب ما کجاست ، دلمان سخت دلتنگش شده ، عقده هایمان پایان ندارد ، تمام ساعتهای عمرمان نبضش به نگاه تو بند است ، از این سو به آن سو ، از اینجا به آنجا ، نزدیکمان پرسه میزنی ، عبور میکنی از کنارمان ، نفس هایت حیات میدهد ،نوا میدهد ،طراوت میدهد و شفا میدهد ما را آقاجان ، ای خدای مهربان ،ای بخشنده کریم ،به راستی که چه دادی و چه عطا فرمودی ، و چقدر زیبا نشانمان دادی که تمام عشق رادر معنی انتظار به وجودمان معنا بخشیدی ، پروردگارا !لبالب وجودمان پر می زند در هوای کوی محبوبت ،محکومیم به دلتنگی و بس ، خداوندا! دل و جانمان دیگر تاب و نای ندارد ، دیگر مرز و مشق ندارد ، دیگر قفس و نفس ندارد ،ما دیگر آزادیم ، ما دیگر رهاییم پس این نگاه معطوف ، پس این شعاع منفوذ ، کاش پا میگذاشتی بر دیدگان غمبار ما ، برچشمان تنیده ی اشکبارمان ، آقاجان ، نگاه پرمهرت دلمان را مجذوب و مفتون کرده ، قسم به خال مهربایت دیگر چیزی نمانده به جرعه آخر ، چیزی نمانده به تکه ی آخر ......ولی باز هم با این حالم عجل لولیک الفرجم خموش نخواهد شد .....



موضوع :