به نظر مى‏رسد که عنوان آخرت همه مراحل پس از زندگى دنیا از جمله قبر و برزخ را در بر مى‏گیرد (395) ؛ گرچه بعضى برزخ را منزلى بین دنیا و آخرت دانسته‏اند (396). بنابر نظر نخست، منازل و مراحل جهان آخرت با مرگ آغاز مى‏شود (397) ؛ چنان که در روایتى، مرگ اولین منزل آخرت و آخرین منزل دنیا دانسته شده است:

الموت اول منزل من منازل الاخرة و آخر منزل من منازل الدنیا (398).

پس از مرگ، انسان در عالم قبر جاى مى‏گیرد - ثم اماته فاقبره (399) ؛ آن گاه به مرگش رسانید و در قبرش نهاد - و تا مبعوث شدن و زنده شدن دوباره، در برزخ - که میانه دنیا و قیامت است - باقى مى‏ماند:

حتى اذا جاء احدهم الموت...*...من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون (400) ؛ تا آن گاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد... و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد.

انسان در دوران برزخ، در بهشت یا جهنم برزخى به سر مى‏برد، چنان که درباره توبه کنندگان نیکوکار فرموده است:

جنت عدن...*...لهم رزقهم فیها بکرة و عشیا (401) ؛ باغ‏هایى که... روزى‏شان صبح و شام در آن جا (آماده) است.

درباره آل فرعون آمده است:

النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة ادخلوا ءال فرعون اشد العذاب (402) ؛ (اینک هر) صبح و شام به آتش عرضه مى‏شوند و روزى که رستاخیز برپا شود (فریاد مى‏رسد که:) فرعونیان را در سخت‏ترین (انواع) عذاب درآورید.

با توجه به این که در بهشت جاوید صبح و شامى نیست، مى‏توان این آیات را مربوط به برزخ دانست (403). دوره برزخ با نفخ صور به پایان مى‏رسد:

... و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون * فاذا نفخ فى الصور... (404) ؛ و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد. پس آن گاه که در صور دمیده شود....

این نفخه، به مرگ همه انسان‏ها و همه موجودات آسمان‏ها و زمین منجر مى‏شود:

و نفخ فى الصور فصعق من فى السموت و من فى الارض... (405) ؛ و در صور دمیده مى‏شود، پس هر که در آسمان‏ها و زمین است، بى هوش در مى‏افتد.

و به جز خداوند همه کس فانى مى‏شود:

کل من علیها فان* و یبقى وجه ربک... (406) ؛ هر چه به (زمین) است فانى شونده است و ذات باشکوه ارج‏مند پروردگارت باقى خواهد ماند.

... کل شى‏ء هالک الا وجهه...؛ جز ذات او همه چیز نابود مى‏شوند (407).

در مرحله بعد، صور دوم دمیده مى‏شود که با آن انسان‏ها زنده شده، و از قبرها بیرون مى‏آیند و قیامت آغاز مى‏شود:

... ثم نفخ فیه اخرى فاذا هم قیام ینظرون ؛ سپس بار دیگر در آن دمیده مى‏شود و به ناگاه آنان بر پاى ایستاده مى‏نگرند.

و نفخ فى الصور فاذا هم من الاجداث الى ربهم ینسلون (408) ؛ و در صور دمیده خواهد شد، پس به ناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خویش مى‏آیند.

با آغاز قیامت، انسان‏ها همگى در صحراى محشر گرد مى‏آیند:

ثم انکم یوم القیمه تبعثون (409) ؛ آن گاه در روز رستاخیز برانگیخته خواهید شد.

و حشرنهم فلم نغادر منهم احدا * و عرضوا على ربک صفا لقد جئتمونا کما خلقنکم اول مرة... (410) ؛ و آنان را گرد مى‏آوریم و هیچ یم را فروگذار نمى‏کنیم و ایشان به صف بر پروردگار عرضه مى‏شوند (و به آنها مى‏فرماید:) به راستى همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم (باز) به سوى ما آمدید.

یوم یبعثهم الله جمیعاً فینبئهم بما عملوا... (411) ؛ روزى که خداوند همه آنان را برانگیزد و به آن چه کرده‏اند، آگاه‏شان مى‏گرداند.

پس از احضار مردم در محکمه عدل الهى، کتاب‏ها گشوده مى‏شود - و اذا الصحف نشرت (412) ؛ و آن گاه که نامه‏ها از هم بگشایند - و هر کس کتابى را که در آن فرشتگان همه اعمال او را نگاشته‏اند خواهد گرفت. کتاب برخى را به دست راست‏شان مى‏دهند و کتاب گروهى دیگر را به دست چپ آنان. کسى که نامه به دست راستش داده مى‏شود، حسابى آسان خواهد داشت: فاما من أوتى کتبه بیمینه * فسوف یحاسب حساباً یسیرا (413) ؛ و کسى که نامه عملش به دست چپش داده مى‏شود، مى‏گوید: اى کاش! نامه‏ام به من داده نمى‏شد و حسابم را نمى‏دانستم:

و اما من اوتى کتبه بشماله فیقول یلیتنى لم أوت کتبیه * و لم ادر ما حسابیه (414).

پس از گرفتن کتاب‏ها، رسیدگى به اعمال مردم و داورى میان آنان بر اساس نامه عمل آنها و گواهى شاهدان آغاز مى‏شود. افزون بر آن، هنگامى که خداوند سبحان (415) پیامبران (416) فرشتگان (417) - که در صداقت و صحت گواهى آنان تردیدى نیست - و اعضا و جوارح بدن و زمین شهادت مى‏دهند، اعمال انسان نیز تجسم مى‏یابد.

در همین مرحله، کتاب دادرسى اعمال نهاده مى‏شود:

و وضع الکتب فترى المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یویلتنا مال هذا الکتب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصها و وجدوا ما عملوا حاضرا... (418) ؛ و کارنامه (عمل شما در میان) نهاده مى‏شود، آن گاه بزه‏کاران را از آن چه در آن است بیمناک مى‏بینى و مى‏گویند: اى واى بر ما! این چه نامه‏اى است که هیچ (کار) کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته جز این که همه را به حساب آورده است و آن چه را انجام داده‏اند، حاضر یابند.

در آن حال با اقامه میزان الهى - و نضع الموزین القسط لیوم القیمه... (419) ؛ و ترازوهاى داد را روز رستاخیز مى‏نهیم - مشخص مى‏شود که ترازوى اعمال برخى سنگین و بعضى دیگر سبک است:

... فمن ثقلت موزینه فاولئک هم المفلحون * و من خفت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم بما کانوا بایتنا یظلمون (420) ؛... پس هر کس میزان‏هاى (عمل) او سنگین باشد، آنان خود رستگاران‏اند و هر کس میزان‏هاى (عمل) او سبک باشد، پس آنان‏اند که به خود زیان زده‏اند، زیرا به آیات ما ستم کرده‏اند.

پس از رسیدگى به اعمال، هر یک از انسان‏ها به وسیله راهنمایى به حرکت در مى‏آید:

و جاءت کل نفس معها سائق و شهید (421) ؛ و هر کسى مى‏آید (در حالى که) با او سوق دهنده و گواهى دهنده‏اى است.

و مؤمنان از صراط مستقیم (422) به سوى بهشت سوق داده مى‏شود:

و سیق الذین اتقوا ربهم الى الجنه زمراً... (423) ؛ و کسانى که از پروردگارشان پروا داشته‏اند، گروه گروه به سویى بهشت سوق داده مى‏شوند.

کافران از صراط منحرف گشته: ان الذین لا یؤمنون بالاخرة عن الصراط لنکبون (424) و با عبور از صراط جهنم: ... فاهدوهم الى صراط الجحیم (425) و به سوى آن روانه مى‏شوند:

و سیق الذین کفروا الى جهنم زمراً... (426) ؛ و کسانى که کافر شده‏اند، گروه گروه به سوى جهنم رانده مى‏شوند.

برخى نیز که نه مستحق جهنم‏اند و نه سزاوار بهشت، در میان آن دو قرار مى‏گیرند:

... و على الاعراف رجال یعرفون کلا بسیمهم و نادوا اصحب الجنة ان سلم علیکم لم یدخلوا و هم یطمعون * و اذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظلمین (427) ؛ و میان آن دو (گروه) حایلى است و بر اعراف، مردانى هستند که هر یک (از آن دو دسته) را از سیماى‏شان مى‏شناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و (لى بدان) امید دارند آواز مى‏دهند که سلام بر شما و چون چشمان‏شان به سوى دوزخیان گردانیده شود، مى‏گویند: پروردگارا! ما را در زمره گروه ستم کاران قرار مده.

اینان به امید رحمت الهى منتظر مى‏مانند:

و ءاخرون مرجون لامر الله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم... (428) ؛ و عده‏اى دیگر (کارشان) موقوف به فرمان خداست؛ یا آنان را عذاب مى‏کند و یا توبه آنها را مى‏پذیرد.

سرانجام، همان گونه که در این جهان بیشتر مردم با اهل خیر و سعادت بودند، در آخرت نیز بیشتر انسان‏ها در بهشت برین براى همیشه متنعم خواهند بود (429).

 



موضوع :