در نهج البلاغه با دقت تمام اوصاف طاووس، مورچه، خفاش و ... بیان شده و اصطلاحات فلسفى همچون (این) و (کیف) و مانند آن به کار رفته و علما و ادبا و شعراى صدر اسلام از این معانى دقیق و اصطلاحات جدید چیزى نمى‏دانستند و مسلمانان پس از ترجمه کتابهاى حکمت و داستانهاى یونان و فارس - در دوران عباسى - آنها را آموختند و اینگونه خطبه‏ها به زمان سید رضى رحمه الله بیشتر متناسب است تا زمان امیر المومنین علیه‏السلام. - [ مقدمه شیخ محى الدین عبدالحمید بر شرح نهج البلاغه شیخ محمد عبده. ]

پاسخ:

کسانى که این شبهه را مطرح کرده‏اند هیچ دلیل علمى بر آن ندارند آیا مى‏توان گفت که دقت تخیل و زیبائى توصیف منحصر به این قوم و یا آن قوم است؟ آیا اشعار عرب جاهلى و صدر اسلام مملو از اینگونه دقتها و تخیلات نیست؟ آیا کسى که از کودکى ملازم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بوده و در هر زمان و هر مکانى هر آیه‏اى که بر رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل مى‏شد آن را به خوبى فرا مى‏گرفته و تفسیر آن را از آن حضرت مى‏آموخته و کلمات حکیمانه پیامبر را مى‏شنیده، بر دیگران برترى ندارد؟ آیا کسى که همه روزه سحرگاهان یک ساعت اختصاصى داشته که رسول خدا صلى الله علیه و آله اسرار الهى را به او مى‏آموخته، همانند دیگران است؟ - [ خصائص امیر المومنین على بن ابى طالب - کرم الله وجهه -، ص 168، باب 37 حدیث 1 و (چاپ دارالثقلین - قم). ]

البته ممکن است گفته شود ما مى‏پذیریم که خطبا و شعراى جاهلیت و صدر اسلام در اثر ذوق سرشار توان توصیف اسب و شتر و حتى مورچه و ملخ را داشتند، ولى از کجا مى‏توانستند طاووس را توصیف کنند، یا اینکه در مدینه طاووسى وجود نداشت و چگونه امیر المومنین علیه‏السلام در خطبه 165 در توصیف طاووس و کیفیت جفت‏گیرى آن مى‏فرماید:

احیلک من ذلک على معاینه ...

بنابراین هیچ مانعى ندارد که امیر المومنین على علیه‏السلام از چیزهایى همچون کسى که با چشم خود دید، خبر دهد و از آن به تفصیل سخن گوید در حالى که دیگران هیچ اطلاعى از آن ندارند.

بنابراین، این شبهه نیز ناتمام است.


 



موضوع :