صبح جمعه است و دلگیریم و غمگین ... محزونیمو و مفتون ... در این صبح خدایی دلمان به هوای آقا بدجوری گرفته ، برای غربتش بدجوری گرفته ، همان غربت و هجری که قلب سنگ را پاره میکند نه تنها قلب سنگ ، بلکه قلب هر دل تنگی را پاره می کند ، آقاجان شما داغ ها و مصیبت های جانکاه کشیده اید ،به قربان آن دل شیداییتان ،به فدای آن چشمان خون بارتان ، آقاجان از بس منتظرانت چشم انتظاری کرده اند دیگر قرارشان به سر آمده ،دیگر جانهایشان به لب آمده ، پس بگو قربانت شوم کی می آیی ، باز هم جمعه ی ما دارد تلخی اش را به کام منتظرانت مینشاند ، این کابوس انتظار کی روشنی قدومت را به چشم منتظرانت فروزان می کند ، آقاجان اربعین از راه رسید و نزدیک شد ؛ مسافران حرم شاه خوبان با تنی خسته و رمیده به کربلا نزدیکند و در این ساعات منتظرند تا ندای انا بقیه الله را بشنوند و لبیک تو را پاسخ بدهند ،آقاجان هم مادرتان و هم اجداد طاهرینتان و هم همه ی انسان های بیگناهی که خون هایشان به ناحق پایمال شده به تمنای ظهورت برای انتقام خونخواهی هایشان دعای فرج می خوانند،آقاجان در و دیوار ،آسمان و زمین ، همه و همه ترا صدا می زنند ،خدایا ترا به حق ناله های علی و گریه ها علی فرج مولایمان را نزدیک گردان ... اللهم عجل الولیک الفرج
موضوع :