سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 51311
  • بازدید امروز: 35
  • بازدید دیروز: 10
  • تعداد کل پست ها: 93
درباره
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



غصه هامون کی تموم می شه ، خدایا میشه یه روز سرمون بزاریم رو دامن آقای غریبمون ، خدایا کی دلتنگیهامون بسر میاد ، دیگه اینقده درد نکشیم ، به خودش قسم ، خود آقا برا اومدنش لحظه شماری می کنه ، من و شما برا فرجش از ته دل دعا کنیم ، فرج نزدیکه ، چه می شد از این حال و احوالات در می یومدیم ، از این جمود ، از این غبارهای سوت و کور ، از این بازیهای زودگذر ، از این سردرگمی ، تا کی آقاجان ، قربونتون ، صبر پیش شما زانو میزنه ، ما تا حالا چند دقیقه براش وقت گذاشتیم ؛ پرسیدی از خودت که چرا حوصله نداری ، همش غر میزنیم ، نونمون ، پولمون ، کم میشه ، عجیبه ، ما داریم سر سفره ی کی غذا می خوریم ، از خان نعمت کی بهره مند می شیم ، ای خدا چقدر ما بی ادبیم که یه ذره دلتنگی رو براش خرج نمی کنیم ، خودمو میگم ، شده واسش از یه لقمه بزنی ، از یه سینما ، از یه مهمونی ، از یه خوشگذرونی بزنیم ، انصافمون کجا رفته ، اون آقای عزیز که همش داره برای منو و شماها دعا می کنه ، غصه منو و تو رو میخوره ، ناراحتیش برا منو و توست ، حاشا به کرمت آقاجان ، ما از فردامون خبر نداریم که ... از آینده که خبر نداریم ... اما همینو بگم عرضم تمام ، واسه ی اونایی که دوست  دارن قدری قدرشناس بشند ؛ برا خوشنودی آقا به پاس همه ی خوبیهایش ، به احترام شبایی که نخوابیده ، تا واسه منو و تو دعا کنه ، به خاطر کرامت بی پایانشون ، برا رضای خدا ، فقط 14 دقیقه با تمام وجودتون و خلوصتون براش دعا کنید ، تا به اون دل نازنینشون مرحمی بشه ، یا علی 



موضوع :


اولین قدم برا تصفیه و صفای باطن از نگاه روایات توبه و انابه هستش ، بزرگواران هر وقت که میتونید برا چند دقیقه سجاده رو پهن کنید و سر رو سجده بگذارید و با گریه و ناله با سوز درون از خداوند طلب بخشش کنید و اگه کسی حقی به گردن شما داره ، مصمم به برداشتن ذمه آن شخص شوید و از خداوند متعال خاضعانه و ذلیلانه درخواست کمک نمایید و ادامه   .......               



موضوع :


خدمت همه ی اونایی که دوست دارن به سمت تهذیب نفس سوق پیدا کنند و به اصلاح نفس بپردازند و از خودبینی به خدا برسند باید در محضر استاد اخلاق و تحت اشراف استاد اخلاق کم کم با مراقبت به دیدار محبوب بشتابند و در سر به هوای محبوب سیر کنند ؛ فلذا بنده حقیر از خود بی خبر محضر استاد گرانقدر حضرت آیت الله احدی دام عزه شاگردی میکنم و بنده از همه کسانی که دوست دارند مسیر الهی را پیدا کنند و عبد صالح بشوند ، از این استاد فرزانه بهره مند گردند و تحمل سختی این مسیر سخت را با جان دل بپذیرند ، خوب برای اینکه نبت به این استاد عزیز شناخت پیدا کنید به سایت موسسه تفسیری جواد الائمه در قم مراجعه شود آدرس موسسه تقریبا روبروی پاساژ قدس هستش ، عزیزان بزرگوار فرصت را غنیمت شمرده و از محضر استاد بزرگوار فیض اکمل رو ببرید ، بنده سرتاپاتقصیر به وسع خودم در مورد کرامات و نکات تربیتی و اخلاقی را در وبلاگم مینویسم ؛ انشا ءالله و من الله التوفیق                                       



موضوع :


وقتی فکرشو میکنی که چقدر خدا مهر بونه دیگه چرا غصه   میخوری , همه غصه ات بشه خدا , تموم دردات بشه خدا او بهتر دردا تو میخره , پس فراموشش نکن 



موضوع :


 

هنگامى که اسکندر، نشانه هاى مرگ را در خود دید، وصیتهائى کرد که ما در اینجا به ذکر چند نمونه از آنها مى پردازیم :
نخستین توصیه او این بود وقتى جنازه اش را در میان تابوت مى گذارند، دستش را از تابوت بیرون بیاورند، تا مردم بدانند که اسکندر از این دنیا با دست خالى رفت و چیزى از متاع دنیا را با خود نبرد چنانکه در اشعار شعرا آمده است :

شنیدم در وصایاى سکندر
که گفتى با ارسطوى هنرور
که از روز زمین چون دیده بستم
برون آرید از تابوت ، دستم
که تا بینند مغروران سرمست
که از دنیا برون رفتم تهیدست

اسکندر هنگامى که خود را در آستانه مرگ دید، بطلمیوس بن اذینه را که فرمانده سپاهیان او بود به زمامدارى بعد از خود برگزید و به او وصیت کرد که تابوت مرا به اسکندریه نزد مادرم حمل کنید و به مادرم بگوئید که مجلس عزاى مرا به این ترتیب تشکیل بدهد.
سفره طعام بگستراند و همه مردم کشور را به آن دعوت نماید و اعلام کند که همگان دعوتش را بپذیرند، مگر کسى که عزیز و دوستى را از دست داده باشد، در آن مجلس شرکت نکند، تا شرکت کنندگان در عزاى اسکندر با خوشحالى بدون خاطره تلخ وارد مجلس گردند و ایجاد خوشحالى کنند تا مجلس عزاى اسکندر مانند مجلس عزاى دیگران با حزن و غم تواءم نباشد.
وقتى که خبر مرگ و وصیت او به مادرش رسید و تابوت اسکندر را در کنار مادرش گذاشتند، مادرش نگاهى به جنازه فرزندش افکند و سپس گفت :
((اى کسى که ملک و حکومتت ، اقطار عالم را گرفته و همه پادشاهان بناچار در برابر عظمت تو تعظیم مى کردند، ترا چه شده است که امروز در خوابى و بیدار نمى شوى ؟ و در سکوت فرورفته اى و سخن نمى گوئى ؟))
سپس مطابق وصیت فرزندش اسکندر، به همه مردم کشور، اعلام کرد که در مراسم عزا و اطعام شرکت کنند، به شرط اینکه شرکت کنندگان ، به مصیبت مرگ دوست و عزیزى گرفتار نشده باشند، او ساعتها در انتظار نشست ولى هیچ کسى دعوت او را اجابت نکرد، از خدمتگذاران مجلس از علت این امر جویا شد.
در پاسخ گفتند: تو خود آنها را از اجابت دعوتت منع کردى .
گفت : چطور؟
گفتند: تو امر کردى که همه دعوت ترا اجابت کنند، به شرط آنکه ((کسى که عزیز و محبوبى را از دست داده جزء دعوت شدگان نباشد)) و در میان اینهمه مردم کسى نیست که داراى این شرط باشد.
وقتى که مادر اسکندر این مطلب را شنید به اصل ماجرا پى برد و گفت : فرزن
دم با بهترین راه تسلیت مرا تسلى خاطر داد.



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز