* زیر دست و ستم رسیده نزد من عزیز است تا حق او را بستان، و چیره دستان و ستمگران، خوار و فرومایه تا حقّ را از آنان بازگیرم.
امام علی علیه السلام
به همان اندازه که آدمی دوستدار نیکی و زیبایی است، از زشتی گریزان است. و به همان سبب که خواهان عدل و داد است، از ظلم و ستم بیزار است. به اندازه ای که به گرمی وجود کشیده می شود، از سردی عدم و نیستی می گریزد.
او، زمینها و غارها و بیابانها، کوهها را تنها به خاطر رسیدن به دیار محبت و دوستی طی می کند! امّا بی شک، آن کس که از زشتی متنفر نباشد، از زیبایی بی بهره است.
سلسله روشهای علوی در امور عمومی، به یکدیگر به نحو زیبا و محکمی پیوستگی دارند، توجه علی علیه السلام به اداره کشور و مملکت داری، و رهبری و اخلاق، زیاد و در یکدیگر فرو رفته است و شخصیت یگانه او را که از به هم بستگی عناصری یکتا متجلی شده است، مجسم می سازد. وقتی که علیه احتکار استثمار قیام می کند، در همان هنگام به جنگ ستم و ستمگران بر می خیزد. و زمانی که بر توانگران و چیره دستان و سودجویانی که ثروت و نیروی خود را در راه آزار جماعت به کار می برند و خود برتربینان جاهل و نادان، سخت می گیرد، در حقیقت بر تمام انواع استبداد و خود کامگی سخت گرفته است. و هنگامی که اشتیاق و علاقه شدید و عمیق خود را در رعایت عدل و انصاف در حق بیچارگان (که بشر به دنیا آمده و در اجتماع فاسد و تباه شده، خوار و بیقرار جلوه می کنند) و آزاد ساختن بردگان (که آزاد آفریده شده و با خواری و ذلت آنان حقیقت بشریت لکه دار می شود) ابراز می دارد، در عین حال بر آنها که به دسته ای اهانت کرده و جمعی دیگر را به ذلت و خواری کشانیده اند، سختگیری و خشم و نفرت خود را نشان می دهد.
اگر آنه تا کنون درباره کمک و مساعدت امام به نیازمندان دیده ایم، آن را یاری ستمدیدگان، و آنچه از خشم او علیه دشمنان انسانیت و اجتماع و آنهائی که از هدایت وجدان به دور بودند، درک کرده ایم، حمل بر خشم و نفرت او علیه ستمگر به حساب آوریم، نباید باعث آن گردد که سخن را در توجه فرزند ابو طالب تنها به لفظ ستم و ستمگران منحصر گردانیم، زیرا که لفظ ستم، شامل احتکار و استثمار و سبک سری، تا دور دست ترین مظاهر این نقائص بشریت از آشکار و پنهان خواهد بود و به هر حال، هیچ یک از گفتارها و خطبه ها، و سفارشات یا پیمانهای او را سراغ نتوان گرفت مگر اینکه سخنی از ستم در آن رفته باشد. او با انقلاب خود روح و معنای آن را درهم می کوبد، و زبان و بیاناتش، آتش نفرین بر آن می بازد. به همین علت، اختصاص فصلی جداگانه درباره واکنش علی علیه السلام در برابر ستم و ستمگر، و تبهکاران فاسدی که فرزند ابو طالب اهمال در مبارزه با آنان را در وجدان خود و به زبان و قوانینش و با شمشیر معروفش، به نام صیانت مردم از دستبرد تجاوزکاران و ستمگریها خودکامگان جایز نمی شمرد، در اینجا لازم و ضروری است.
مبارزه با ظلم و ستم در تاریخ بشر، از همان آغاز پیدایش او با اشکال مختلف خود نمایی می کند. آنان که سنگینی بار این نبرد را علیه گردنکشان خون آشام در ادوار مختلف این تاریخ کهن بر دوش کشیده اند، به همان نسبت که ظلم ستمگران مایه ادبار و انحطاط جامعه گردیده، آنان به تاریخ انسانیت شرف و مکانت داده اند. این مبارزان شجاع، به پیکار مقدس خود همچنان ادامه داده و روح مقاومت و نبرد را علیه ظلم و ستم به اعقاب خود به ارث نهادند، در این میان، از بزرگان جهان بشریت اشخاصی یافت می شوند که روزگارشان یکی از حلقه های پیوند این نبرد مقدس بوده است. تاریخ مسیح علیه السلام ، جز قیام و نبردی علیه استعمار طلبی رومیان، و استعمار گران داخلی چون پادشاهان و اشراف، و بت پرستی اجتماعی نبود. همچنین تاریخ محمد صلی الله علیه و آله دنباله تاریخ مسیح علیه السلام بود که چون طوفانی شدید برخاست و زمانی آرام یافت که ستمدیدگان را به آنچه خود برایشان می خواست، و به هدفی که در نظر داشت، رسید.
آنچه در حق مسیح علیه السلام و محمد صلی الله علیه و آله گفته می شود، در حق سقراط و گالیله و ولتر و تولستوی و پوشکین و بتهوون و گورکی و روسو و جورج برناردشاو و گاندی و دیگر سران تاریخ نیز صدق می کند. همانگونه که ستمگری جزء خمیره و ماده در نفوس عده ای در می آید، و (بنابر آنچه در تاریخ زندگانی نرون و چنگیز خان، و ممالیک و سلاطین عثمانی، و گردانندگان محاکم تفتیش عقاید مذهبی اروپا در قرون وسطی، و همچنین کسراها و فرعونها و پادشاهان احمق و خودسر، و روش حجاج بن یوسف و زیاد بن ابیه و پسرش عبیدالله بن زیاد، و مسلم بن عقبه و دیگران خوانده و دیده ایم) دست یازیدن و مبادرت به ظلم و ستم برای آنها درست به سادگی خوردن و آشامیدن و لباس پوشیدن و نفس کشیدن جلوه می نماید، قیام علیه ظلم و ستم و دشمن داشتن آن نیز جزء خمیره و ذات عده ای دیگر در آمده، حیات و زندگی آنها را فرا می گیرد.
موضوع :