سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 51316
  • بازدید امروز: 40
  • بازدید دیروز: 10
  • تعداد کل پست ها: 93
درباره
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



به نظر مى‏رسد که عنوان آخرت همه مراحل پس از زندگى دنیا از جمله قبر و برزخ را در بر مى‏گیرد (395) ؛ گرچه بعضى برزخ را منزلى بین دنیا و آخرت دانسته‏اند (396). بنابر نظر نخست، منازل و مراحل جهان آخرت با مرگ آغاز مى‏شود (397) ؛ چنان که در روایتى، مرگ اولین منزل آخرت و آخرین منزل دنیا دانسته شده است:

الموت اول منزل من منازل الاخرة و آخر منزل من منازل الدنیا (398).

پس از مرگ، انسان در عالم قبر جاى مى‏گیرد - ثم اماته فاقبره (399) ؛ آن گاه به مرگش رسانید و در قبرش نهاد - و تا مبعوث شدن و زنده شدن دوباره، در برزخ - که میانه دنیا و قیامت است - باقى مى‏ماند:

حتى اذا جاء احدهم الموت...*...من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون (400) ؛ تا آن گاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد... و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد.

انسان در دوران برزخ، در بهشت یا جهنم برزخى به سر مى‏برد، چنان که درباره توبه کنندگان نیکوکار فرموده است:

جنت عدن...*...لهم رزقهم فیها بکرة و عشیا (401) ؛ باغ‏هایى که... روزى‏شان صبح و شام در آن جا (آماده) است.

درباره آل فرعون آمده است:

النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة ادخلوا ءال فرعون اشد العذاب (402) ؛ (اینک هر) صبح و شام به آتش عرضه مى‏شوند و روزى که رستاخیز برپا شود (فریاد مى‏رسد که:) فرعونیان را در سخت‏ترین (انواع) عذاب درآورید.

با توجه به این که در بهشت جاوید صبح و شامى نیست، مى‏توان این آیات را مربوط به برزخ دانست (403). دوره برزخ با نفخ صور به پایان مى‏رسد:

... و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون * فاذا نفخ فى الصور... (404) ؛ و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد. پس آن گاه که در صور دمیده شود....

این نفخه، به مرگ همه انسان‏ها و همه موجودات آسمان‏ها و زمین منجر مى‏شود:

و نفخ فى الصور فصعق من فى السموت و من فى الارض... (405) ؛ و در صور دمیده مى‏شود، پس هر که در آسمان‏ها و زمین است، بى هوش در مى‏افتد.

و به جز خداوند همه کس فانى مى‏شود:

کل من علیها فان* و یبقى وجه ربک... (406) ؛ هر چه به (زمین) است فانى شونده است و ذات باشکوه ارج‏مند پروردگارت باقى خواهد ماند.

... کل شى‏ء هالک الا وجهه...؛ جز ذات او همه چیز نابود مى‏شوند (407).

در مرحله بعد، صور دوم دمیده مى‏شود که با آن انسان‏ها زنده شده، و از قبرها بیرون مى‏آیند و قیامت آغاز مى‏شود:

... ثم نفخ فیه اخرى فاذا هم قیام ینظرون ؛ سپس بار دیگر در آن دمیده مى‏شود و به ناگاه آنان بر پاى ایستاده مى‏نگرند.

و نفخ فى الصور فاذا هم من الاجداث الى ربهم ینسلون (408) ؛ و در صور دمیده خواهد شد، پس به ناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خویش مى‏آیند.

با آغاز قیامت، انسان‏ها همگى در صحراى محشر گرد مى‏آیند:

ثم انکم یوم القیمه تبعثون (409) ؛ آن گاه در روز رستاخیز برانگیخته خواهید شد.

و حشرنهم فلم نغادر منهم احدا * و عرضوا على ربک صفا لقد جئتمونا کما خلقنکم اول مرة... (410) ؛ و آنان را گرد مى‏آوریم و هیچ یم را فروگذار نمى‏کنیم و ایشان به صف بر پروردگار عرضه مى‏شوند (و به آنها مى‏فرماید:) به راستى همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم (باز) به سوى ما آمدید.

یوم یبعثهم الله جمیعاً فینبئهم بما عملوا... (411) ؛ روزى که خداوند همه آنان را برانگیزد و به آن چه کرده‏اند، آگاه‏شان مى‏گرداند.

پس از احضار مردم در محکمه عدل الهى، کتاب‏ها گشوده مى‏شود - و اذا الصحف نشرت (412) ؛ و آن گاه که نامه‏ها از هم بگشایند - و هر کس کتابى را که در آن فرشتگان همه اعمال او را نگاشته‏اند خواهد گرفت. کتاب برخى را به دست راست‏شان مى‏دهند و کتاب گروهى دیگر را به دست چپ آنان. کسى که نامه به دست راستش داده مى‏شود، حسابى آسان خواهد داشت: فاما من أوتى کتبه بیمینه * فسوف یحاسب حساباً یسیرا (413) ؛ و کسى که نامه عملش به دست چپش داده مى‏شود، مى‏گوید: اى کاش! نامه‏ام به من داده نمى‏شد و حسابم را نمى‏دانستم:

و اما من اوتى کتبه بشماله فیقول یلیتنى لم أوت کتبیه * و لم ادر ما حسابیه (414).

پس از گرفتن کتاب‏ها، رسیدگى به اعمال مردم و داورى میان آنان بر اساس نامه عمل آنها و گواهى شاهدان آغاز مى‏شود. افزون بر آن، هنگامى که خداوند سبحان (415) پیامبران (416) فرشتگان (417) - که در صداقت و صحت گواهى آنان تردیدى نیست - و اعضا و جوارح بدن و زمین شهادت مى‏دهند، اعمال انسان نیز تجسم مى‏یابد.

در همین مرحله، کتاب دادرسى اعمال نهاده مى‏شود:

و وضع الکتب فترى المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یویلتنا مال هذا الکتب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصها و وجدوا ما عملوا حاضرا... (418) ؛ و کارنامه (عمل شما در میان) نهاده مى‏شود، آن گاه بزه‏کاران را از آن چه در آن است بیمناک مى‏بینى و مى‏گویند: اى واى بر ما! این چه نامه‏اى است که هیچ (کار) کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته جز این که همه را به حساب آورده است و آن چه را انجام داده‏اند، حاضر یابند.

در آن حال با اقامه میزان الهى - و نضع الموزین القسط لیوم القیمه... (419) ؛ و ترازوهاى داد را روز رستاخیز مى‏نهیم - مشخص مى‏شود که ترازوى اعمال برخى سنگین و بعضى دیگر سبک است:

... فمن ثقلت موزینه فاولئک هم المفلحون * و من خفت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم بما کانوا بایتنا یظلمون (420) ؛... پس هر کس میزان‏هاى (عمل) او سنگین باشد، آنان خود رستگاران‏اند و هر کس میزان‏هاى (عمل) او سبک باشد، پس آنان‏اند که به خود زیان زده‏اند، زیرا به آیات ما ستم کرده‏اند.

پس از رسیدگى به اعمال، هر یک از انسان‏ها به وسیله راهنمایى به حرکت در مى‏آید:

و جاءت کل نفس معها سائق و شهید (421) ؛ و هر کسى مى‏آید (در حالى که) با او سوق دهنده و گواهى دهنده‏اى است.

و مؤمنان از صراط مستقیم (422) به سوى بهشت سوق داده مى‏شود:

و سیق الذین اتقوا ربهم الى الجنه زمراً... (423) ؛ و کسانى که از پروردگارشان پروا داشته‏اند، گروه گروه به سویى بهشت سوق داده مى‏شوند.

کافران از صراط منحرف گشته: ان الذین لا یؤمنون بالاخرة عن الصراط لنکبون (424) و با عبور از صراط جهنم: ... فاهدوهم الى صراط الجحیم (425) و به سوى آن روانه مى‏شوند:

و سیق الذین کفروا الى جهنم زمراً... (426) ؛ و کسانى که کافر شده‏اند، گروه گروه به سوى جهنم رانده مى‏شوند.

برخى نیز که نه مستحق جهنم‏اند و نه سزاوار بهشت، در میان آن دو قرار مى‏گیرند:

... و على الاعراف رجال یعرفون کلا بسیمهم و نادوا اصحب الجنة ان سلم علیکم لم یدخلوا و هم یطمعون * و اذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظلمین (427) ؛ و میان آن دو (گروه) حایلى است و بر اعراف، مردانى هستند که هر یک (از آن دو دسته) را از سیماى‏شان مى‏شناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و (لى بدان) امید دارند آواز مى‏دهند که سلام بر شما و چون چشمان‏شان به سوى دوزخیان گردانیده شود، مى‏گویند: پروردگارا! ما را در زمره گروه ستم کاران قرار مده.

اینان به امید رحمت الهى منتظر مى‏مانند:

و ءاخرون مرجون لامر الله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم... (428) ؛ و عده‏اى دیگر (کارشان) موقوف به فرمان خداست؛ یا آنان را عذاب مى‏کند و یا توبه آنها را مى‏پذیرد.

سرانجام، همان گونه که در این جهان بیشتر مردم با اهل خیر و سعادت بودند، در آخرت نیز بیشتر انسان‏ها در بهشت برین براى همیشه متنعم خواهند بود (429).

 



موضوع :


از منظر قرآن کریم، آخرت قرارگاه و دنیا گذرگاه است:

... و ان الاخرة هى دار القرار (365) ؛ و در حقیقت، آن آخرت است که سراى پایدار است.

توشه این قرارگاه را باید از گذرگاه دنیا بر گرفت؛ چنان که امیرمؤمنان (علیه‏السلام) مى‏فرماید: یا ایها الناس انما الدنیا دار مجاز و الاخرة دار قرار فخذوا من ممرکم لمقرکم (366) ؛ دنیا از گذرگاهتان توشه‏اى براى قرارگاهتان بردارید.

فان الدنیا لم تخلق لکم دار مقام بل خلقت لکم مجازاً لتزودوا منها الاعمال الى دار القرار (367) ؛ دنیا براى شما به عنوان سراى ثابت و قرار آفریده نشده، بلکه آفریده شده تا عبورگاه باشد و از آن کردار صالح را براى سراى قرار زاد و توشه بردارید.

1. ایمان‏

ایمان، نخستین توشه و عامل برخوردارى از نعمت‏هاى آخرت است:

و لاجر الاخرة خیر للذین ءامنوا و کانوا یتقون (368) ؛ و البته اجر آخرت، براى کسانى که ایمان آورده و پرهیزگار بودند، بهتر است.

بشارت در زندگى دنیا و آخرت براى مؤمنان و پرهیزگاران است:

الذین ءامنوا و کانوا یتقون * لهم البشرى فى الحیوة الدنیا و فى الاخرة... (369).

از همین رو پیامبران که بالاترین درجه ایمان را دارند در آخرت در شمار صالحان و شایستگان از آبرومندان و مقربان خواهند بود؛ چنان که درباره حضرت ابراهیم (علیه‏السلام) مى‏فرماید: ... و انه فى الاخرة لمن الصلحین (370) و درباره حضرت عیسى (علیه‏السلام) فرموده است:

... ان الله یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسى ابن مریم وجیها فى الدنیا و الاخرة و من المقربین (371) ؛ خداوند تو را به کلمه‏اى از جانب خود، که نامش مسیح، عیسى بن مریم (علیه‏السلام) است مژده مى‏دهد، در حالى که (او) در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان (درگاه خدا) است.

هم چنان که ایمان عامل برخوردارى در آخرت است، بى‏ایمانى و کفر مایه عذاب است:

فاما الذین کفروا فاعذبهم عذاباً شدیداً فى الدنیا و الاخرة و ما لهم من نصرین (372) ؛ اما کسانى که کفر ورزیدند، در دنیا و آخرت به سختى عذاب شان مى‏کنم و یاورانى نخواهند داشت.

هر کس راهى غیر از اسلام را دنبال کند، در آخرت زیان کار است:

و من یبتغ غیر الاسلم دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخسرین (373) ؛ و هر که جز اسلام دینى (دیگر) جوید، هرگز از وى پذیرفته نشود و وى در آخرت، از زیان کاران است.

و لا یحزنک الذین یسرعون فى الکفر انهم لن یضروا الله شیئاً یرید الله الا یجعل لهم حظاً فى الاخرة و لهم عذاب عظیم (374) ؛ کسانى که در کفر مى‏کوشند تو را اندوهگین نسازند، زیرا آنان هرگز به خدا ضررى نمى‏رساند... و در آخرت براى آنان عذابى بزرگ است.

مشرکان نیز در آخرت عذابى دشوار پیش رو خواهند داشت:

و جعلوا لله شرکاء... لهم عذاب فى الحیوة الدنیا و لعذاب الاخرة اشق... (375) ؛ و براى خدا شریکانى قرار دادند... براى آنان در زندگى دنیا عذابى است و قطعاً عذاب آخرت دشوارتر است.

هم چنین، کسانى که از ایمان به کفر برگردند و مرتد شوند، کردارشان تباه مى‏شود و اهل آتش خواهند بود:

... و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فاولئک حبطت اعملهم فى الدنیا و الاخرة و اولئک اصحب النار هم فیها خلدون (376).

منافقان که از ایمان واقعى بى بهره‏اند، مانند کافران در جهنم معذب‏اند:

وعد الله المنفقین و المنفقت و الکفار نار جهنم خلدین فیها * اولئک حبطت اعملهم فى الدنیا و الاخرة و اولئک هم الخسرون (377) ؛ خدا به مردان و زنان دو چهره و کافران، آتش جهنم را وعده داده است در آن جاودانه‏اند. اعمال آنان در دنیا و آخرت به هدر رفت و آنان همان زیان کاران‏اند (378).

2 و 3. تقوا و فروتنى‏

در آیات پر شمار در کنار ایمان، تقوا، و پرهیزگارى نیز شرط بهره‏مندى از نعمت‏هاى آخرت دانسته شده: فان خیر الزاد التقوى (379) ؛ بلکه تقوا بهترین توشه آخرت معرفى شده است:

و لاجر الاخرة خیر للذین ءامنوا و کانوا یتقون (380) ؛ و البته اجر آخرت براى کسانى که پروا پیشه مى‏کنند، بهتر است. و آخرت سراى نیکویى براى پرهیزکاران است.

... و لدار الاخرة خیر و لنعم دار المتقین (381) ؛ و قطعاً سراى آخرت بهتر است و چه نیکو، سراى پرهیزگاران است.

... و الدار الاخرة خیر للذین یتقون... (382) ؛ و سراى آخرت براى کسانى که پروا پیشه مى‏کنند، بهتر است.

... و الاخرة خیر لمن اتقى... (383) ؛ و براى کسى که تقوا پیشه کرده، آخرت بهتر است.

فروتنى از دیگر توشه‏هاى آخرت است که بدون آن، بهره‏مندى از نعمت‏هاى اخروى ممکن نیست:

تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فى الارض و لا فساداً... (384) ؛ آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى‏دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند.

4. عمل صالح‏

از آیات قرآن استفاده مى‏شود که براى بهره‏مندى از نعمت‏هاى آخرت ایمان به تنهایى کافى نیست، بلکه افزون بر آن، عمل صالح نیز لازم است:

... من ءامن بالله و الیوم الاخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (385) ؛ هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.

... للذین احسنوا فى هذه الدنیا حسنة و لدار الاخرة خیر... (386) ؛ براى کسانى که در این دنیا نیکویى کردند (پاداش) نیکویى است و قطعاً سراى آخرت بهتر است.

گواه دیگر مطلب، وعده پاداش آخرت به مسلمانانى است که پس از تحمل شکنجه‏ها و سختى‏ها با عمل نیکوى مهاجرت، دین خود را حفظ مى‏کنند:

و الذین هاجروا فى الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم فى الدنیا حسنة و لاجر الاخرة اکبر لو کانوا یعملون (387).

هم چنین وعده اعطاى پاداش دنیوى و اخروى به مردمى است که در رکاب پیامبران به کارزار و جهاد پرداختند:

و کاین من قتل معه ربیون کثیر فما و هنوا لما اصابهم فى سبیل الله ...*... فاتهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخرة... (388) ؛ و چه بسیار پیامبرانى که همراه او، توده‏هاى انبوه کارزار کردند و در برابر آن چه در راه خدا بدیشان رسید، سستى نورزیدند و ناتوان نشدند... پس خداوند، پاداش این دنیا و پاداش نیک آخرت را به آنان عطا کرد.

از امیرمؤمنان (علیه‏السلام) در این باره نقل است که فرموده:

تو را پس از مرگ هیچ چیزى به جز عمل نیکویى که از پیش فرستاده‏اى بى نیاز نمى‏کند. پس از اعمال پسندیده توشه بردار (389).

همان گونه که عمل صالح توشه آخرت و عامل بهره‏مندى از نعمت‏هاى آن است، برخى اعمال سبب محرومیت از آن نعمت‏ها و گرفتار آمدن به لعن و عذاب الهى است، مانند آزردن خدا و پیامبر: ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الاخرة و اعدلهم عذاباً مهینا (390) جنگ با خدا و پیامبرش و تلاش مفسدانه در زمین: انما جزؤا الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فى الارض فساداً ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزى فى الدنیا و لهم فى الاخرة عذاب عظیم (391) اشاعه فحشا و زشتى در میان مؤمنان: ان الذین یحبون ان تشیع الفحشة فى الذین ءامنوا لهم عذاب الیم فى الدنیا و الاخرة... (392) ناپایدارى در پیمان خدا و سوگندهاى خود (393) و عدم اجتناب از سحر و جادو (394)

 



موضوع :


ایمان و باور به سراى آخرت و این که انسان با مرگ نابود نمى‏شود، بلکه به جهانى دیگر انتقال مى‏یابد و نیز اعتقاد به وجود ارتباط میان کردار انسان در دنیا و سرنوشت او در آخرت، تأثیرى فراوان در روح، روان و افعال اختیارى انسان دارد. برخى از آثارى که قرآن کریم آنها را یادآورى کرده بدین شرح است:

1. آرامش‏

انسانى که زندگى دنیا براى او هدف است و به آخرت ایمان ندارد، در زندگى احساس پوچى و بى هدفى مى‏کند؛ از همین رو ناکامى‏ها، سختى‏ها، مصیبت‏ها، ترس از مرگ و نابودى، نبود پناهگاه مطمئن، نگرانى از گذشته و فرصت‏هاى از دست رفته و وحشت از آینده، آرامش روحى و روانى‏اش را سلب مى‏کند. این معضلى است که امروزه توجه روان‏کاوان جهان را به خود جلب کرده است (330). در حالى که انسان معتقد به آخرت، جهان آخرت را هدف و مقصد جاودانى و دنیا را گذرگاه و معبر و همه مظاهر آن را وسیله‏اى براى رسیدن به آن هدف مى‏داند و به همین سبب، ناکامى‏هاى دنیا او را ملول و افسرده نکرده، مشکلات و مصائب را به امید اجر و پاداش اخروى تحمل مى‏کند و از مرگ - که انتقال از نشئه‏اى به سرخوشى دیگر است - هراسى ندارد. چنین انسانى، با ایمانى که به خدا و آخرت دارد از آرامش برخوردار است؛ یعنى نه ترس از آینده دارد و نه اندوهى از گذشته:

...من ءامن بالله و الیوم الاخر و عمل صلحاً فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون (331) ؛ هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمى برایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.

...من ءامن بالله و الیوم الاخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (332) ؛ هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.

در مقابل، منکران آخرت که از راه راست منحرف‏اند: ان الذین لا یؤمنون بالاخرة عن الصراط لنکبون (333) راهى روشن در پیش رو ندارند و سرگشته و متحیرند:

ان الذین لا یؤمنون بالاخرة زینا لهم اعملهم فهم یعمهون (334) ؛ کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهاى شان را در نظرشان بیاراستیم (تا هم چنان) سرگشته بمانند.

2. حق‏پذیرى‏

مؤمنان به آخرت، حق طلب و حق پذیرند، آنان وحى الهى (قرآن) را با گوش جان دریافت مى‏کنند و به آن ایمان آورده: ...و الذین یؤمنون بالاخرة یؤمنون به (335) و به آیات آن پند داده مى‏شوند: ...ذلک یوعظ به من کان منکم یؤمن بالله و الیوم الاخر... (336).

لازمه ایمان به خدا و آخرت، پیروى از منادیان حق است:

...اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم...ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر (337) ؛ خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را (نیز) اطاعت کنید...اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید.

از همین رو، مؤمنان به آخرت، سلطه شیطان را نمى‏پذیرند و از او پیروى نمى‏کنند:

و ما کان له علیهم من سلطن الا لنعلم من یؤمن بالاخرة ممن هو منها فى شک (338) ؛ و (شیطان) را بر آنان تسلطى نبود، جز آن که کسى را که به آخرت ایمان دارد، از کسى که درباره آن در تردید است بازشناسیم.

در مقابل آنان، تکذیب کنندگان آخرت قرار دارند، این گروه از حق روى گردان و گریزانند:

...فالذین لا یؤمنون بالاخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون (339)؛

پس کسانى که به آخرت ایمان ندارند، دل‏هایشان انکارکننده (حق) است و خودشان متکبرند.

از همین رو دعوت پیامبران را تکذیب مى‏کنند؛ چنان که اشراف قوم نوح که منکر آخرت بودند، نوح را تکذیب مى‏کردند:

و قال الملا من قومه الذین کفروا و کذبوا بلقاء الاخرة و اترفنهم فى الحیوة الدنیا ما هذا الا بشر مثلکم... (340) ؛ و اشراف قومش که کافر شده و دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگى دنیا آنان را مرفه ساخته بودیم، گفتند: این (مرد) جز بشرى چون شما نیست.

چنین انسان‏هایى به سبب بى ایمانى، بر مرکب غرور، تعصب و هواپرستى سوار مى‏شوند، به گونه‏اى که میان آنان و حقیقت، حجاب و فاصله ایجاد مى‏شود (341) ؛ چنان که خداوند سبحان به پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مى‏فرماید:

هنگامى که قرآن مى‏خوانى میان تو و آنها که به آخرت ایمان ندارند حجاب ناپیدایى قرار مى‏دهیم و بر دل‏هاى آنها پوشش‏هایى مى‏نهیم، تا آن را نفهمند و در گوش‏هاى آنها سنگینى قرار مى‏دهیم.

و اذا قرأت القرءان جعلنا بینک و بین الذین لا یؤمنون بالاخرة حجاباً مستورا * و جعلنا على قلوبهم اکنة ان یفقهوه و فى ءاذانهم و قرا... (342).

تکذیب کنندگان و منکران آخرت، به سخن باطل گرایش دارند و آن را مى‏پسندند:

لتصغى الیه افدة الذین لا یؤمنون بالاخرة و لیرضوه ؛ و (چنین کیفر مقرر شده است) تا دل‏هاى کسانى که به آخرت ایمان نمى‏آوردند، به آن (سخن باطل) بگراید و آن را بپسندند (343).

اینان آن گونه در گناهان و در پیروى از هوا و هوس غوطه ور شده‏اند که کردار زشت و باطل خود را شایسته و حق مى‏پندارند:

ان الذین لا یؤمنون بالاخرة زینا لهم اعملهم فهم یعمهون (344) ؛ کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهاى شان را در نظرشان بیاراستیم (تا هم چنان) سرگشته بمانند.

این گروه چنان از حق نفرت دارند و مى‏گریزند که اگر خدا به تنهایى یاد شود، منزجر مى‏گردند و اگر از غیر خدا یاد شود، شادمان مى‏شوند:

و اذا ذکر الله وحده اشمازت قلوب الذین لا یؤمنون بالاخرة و اذا ذکر الذین من دونه اذا هم یستبشرون (345).

3. انجام دادن تکالیف فردى و اجتماعى‏

بر اساس بینش اسلامى، میان کردار دنیوى و سرنوشت اخروى انسان ارتباطى محکم وجود دارد؛ یعنى همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در دادگاه عدل الهى بررسى مى‏شود و براساس آن پاداش یا کیفر داده مى‏شود. براساس آیات قرآن، اگر کسى خواهان آخرت باشد و در این راه تلاش کند، کوشش او نتیجه مورد قبول خواهد انجامید: و من اراد الاخرة وسعى لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا (346) و هر کس آخرت را اراده کند و براى رسیدن به آن بکوشد، خداى سبحان بر کاشته آخرت آنان خواهد افزود: من کان یرید حرث الاخرة نزد له فى حرثه... (347).

اعتقاد به ارتباط میان اعمال دنیوى و سرنوشت اخروى سبب مى‏شود که انسان در انجام دادن کارهاى نیک و پرهیز از گناه و آلودگى بکوشد و دل به اطاعت خدا و پیامبر و پیشوایان معصوم بسپارد:

...اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم...ان کنتم تؤمنون بالله و الیوم الاخر... (348).

مؤمنان به آخرت، تسلیم محض فرمان الهى‏اند، حتى اگر اجراى فرمان الهى به ایثار جان آنان بینجامد؛ از همین رو آنان در جهاد با مال و جان تردید نمى‏کنند و با عزمى راسخ و بدون تعلل به دنبال اداى وظیفه الهى خود مى‏روند، در حالى که افراد بى ایمان با طرح عذر و بهانه اجازه مى‏خواهند، در میدان جهاد شرکت نکنند:

لا یستذنک الذین یؤمنون بالله و الیوم الاخر ان یجهدوا بامولهم و انفسهم و الله علیم بالمتقین * انما یستذنک الذین لا یؤمنون بالله و الیوم الاخر و ارتابت قلوبهم فهم فى ریبهم یترددون (349) ؛ کسانى که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، در جهاد با مال و جان‏شان از تو (عذر و) اجازه نمى‏خواهند. و خدا، به (حال) تقوا پیشگان داناست. تنها کسانى از تو اجازه مى‏خواهند (به جهاد نروند) که به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند و دل‏هاى‏شان به شک افتاده و در شک خود سرگردانند.

افراد با ایمان در اداى تکالیف فردى و ارتباط با خدا و از جمله نماز مراقبت دارند:

...و الذین یؤمنون بالاخرة یؤمنون به و هم على صلاتهم یحافظون (350) ؛ و کسانى که به آخرت ایمان مى‏آورند، به آن (قرآن نیز) ایمان مى‏آورند و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى‏کنند.

و در ساعات شب به عبادت خدا مشغول‏اند:

امن هو قنت ءاناء الیل ساجدا و قائماً یحذر الاخرة و یرجوا رحمة ربه... (351) ؛ (آیا چنین کسى بهتر است) یا آن کسى که او در طول شب در سجده و قیام اطاعت (خدا) مى‏کند (و) از آخرت مى‏ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد.

آنان مساجد را که جاى گاه نماز و یاد خداست، آباد مى‏کنند:

انما یعمر مسجد الله من ءامن بالله و الیوم الاخر... (352) ؛ مساجد خدا را تنها کسانى آباد مى‏کنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏اند.

و به رعایت حقوق دیگران از جمله خانواده اهتمام مى‏ورزند و با راستى و صداقت عمل مى‏کنند:

...و لا یحل لهن ان یکتمن ما خلق الله فى ارحامهن ان کن یؤمن بالله و الیوم الاخر... (353) ؛ و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، براى آنان روا نیست که آن چه را خداوند در رحم آنان آفریده پوشیده دارند.

ولى افرادى که به آخرت ایمان ندارند، اهل فریب و نیرنگ‏اند:

و من الناس من یقول ءامنا بالله و بالیوم الاخر و ما هو بمؤمنین * یخدعون الله و الذین ءامنوا... (354) ؛ و برخى از مردم مى‏گویند: ما به خدا و روز بازپسین ایمان آوردیم؛ ولى گروندگان (راستین) نیستند و با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏بازند.

آنان ریاکارند:

یایها الذین ءامنوا لا تبطلوا صدقتکم بالمن والاذى کالذى ینفق ماله رئاء الناس و لا یؤمن بالله و الیوم الاخر... (355) ؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، صدقه‏هاى خود را با منت و آزار، باطل مکنید؛ مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم، انفاق مى‏کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.

و حق را انکار مى‏کنند و مستکبرند:

...فالذین لا یؤمنون بالاخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرون (356) ؛ پس کسانى که به آخرت ایمان ندارند، دل‏هایشان انکار کننده (حق) است و خودشان متکبرند.

مردم را از راه خدا باز مى‏دارند و کژى و انحراف در دین را مى‏خواهند:

الذین یصدون عن سبیل الله و یبغونها عوجاً و هم بالاخرة کفرون (357) ؛ همانا که (مردم را) از راه خدا باز مى‏دارند و آن را کج مى‏خواهند و آنها منکر آخرت‏اند.

4. فرجامى نیکو

جزا و پاداش نیکوى اخروى از آثار و نتایج به آخرت است:

...من ءامن بالله و الیوم الاخر و عمل صلحاً فلهم اجرهم عند ربهم... (358) ؛ و هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت.

... و المؤمنون بالله و الیوم الاخر اولئک سنوتیهم اجرا عظیما (359) ؛ ... و ایمان آورندگان به خدا و روز بازپسین که به زودى به آنان پاداشى بزرگ خواهیم داد.

خداوند مؤمنان به آخرت را در جوار رحمت خویش در آورده است؛ آن جا که مى‏فرماید:

و من الاعراب من یومن بالله و الیوم الاخر... سیدخلهم الله فى رحمته... (360) ؛ و برخى (دیگر) از بادیه نشینان کسانى‏اند که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند... و به زودى خدا ایشان را در جوار رحمت خویش درآورد.

هم چنین آنان را براى همیشه وارد بهشت کرده و از آنها راضى است و آنان نیز از خدا راضى‏اند:

لا تجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله ولو کانوا ءاباءهم او ابناءهم او اخونهم او عشیرتهم اولئک کتب فى قلوبهم الایمن و ایدهم بروح منه و یدخلهم جنت تجرى من تحتها الانهر خلدین فیها رضى الله عنهم و رضوا عنه... (361) ؛ قومى را نیابى که به خدا و روز بازپسین ایمان داشته باشند (و) کسانى را که با خدا و رسولش مخالفت کرده‏اند، دوست بدارند. هر چند پدران‏شان یا پسران‏شان یا برادران‏شان یا عشیره آنان باشند. در دل اینهاست که (خدا) ایمان را نوشته و آنها را با روحى از جانب خود تأیید کرده است و آنان را به بهشت‏هایى که از زیر (درختان) آن جوى‏هایى روان است در مى‏آورد، همیشه در آن جا ماندگارند؛ خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند.

در مقابل این گروه، منکران آخرت‏اند و فرجام آنها عذابى دردناک است:

و ان الذین لا یؤمنون بالاخرة اعتدنا لهم عذاباً الیما (362).

اینان در آخرت از زیان کارترین مردم‏اند:

ان الذین لا یؤمنون بالاخرة زینا لهم اعملهم فهم یعمهون * اولئک الذین لهم سوء العذاب و هم فى الاخرة هم الاخسرون (363)؛

کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهاى‏شان را در نظرشان بیاراستیم (تا هم چنان سرگشته بمانند). آنان کسانى‏اند که عذاب سخت برایشان خواهد بود و در آخرت، خود زیان کارترین (مردم)اند.

و اما الذین کفروا و کذبوا بایتنا و لقاى الاخرة فاولئک فى العذاب محضرون (364) ؛ و اما کسانى که کافر شده و آیات ما و دیدار آخرت را به دروغ گرفته‏اند، پس آنان در عذاب حاضر آیند.

 



موضوع :


نام‌ ابلیس‌ 9بار وشیطان‌ با مشتقاتش‌ 88بار در قرآن‌ کریم‌ آمده‌است‌. که‌ تعدادی‌ از آیات‌ بشرح‌ زیر می‌باشند:

«از قدمهای‌ شیطان‌ پیروی‌ نکنید که‌ او دشمن‌ آشکار شماست‌. او امر به‌کارهای‌ بد وفحشاء می‌کند واینکه‌ برخدا دروغ‌ ببندید»

« دوستان‌ شیطان‌ را بکُشید که‌ حقیقتاً مکر شیطان‌ ضعیف‌ است‌.»

«اگر فضل‌ ورحمت‌ الهی‌ برشما نبود غیر از عده‌ کمی‌ همگی‌ از شیطان‌تبعیت‌ می‌کردید.»

«حقیقتاً شیطان‌ می‌خواهد بوسیله‌ شراب‌ وقمار بین‌ شما دشمنی‌ ایجادکرده‌ واز یاد خدا ونماز دورتان‌ کند پس‌ آیا دست‌ از این‌ کارها برنمی‌دارید؟»

«شیطان‌ گفت‌ خدایا!حال‌ که‌ مرا اخراج‌ کردی‌ در راه‌ مستقیم‌ به‌ کمین‌می‌ایستم‌ و جلو وعقب‌ وراست‌ وچپ‌ سراغ‌ انسانها می‌روم‌ وکاری‌می‌کنم‌ که‌ اکثرشان‌ شکرگزار نباشند. خدا فرمود از بهشت‌ با ذلت‌نکوهیده‌ ومطرودبیرون‌ برو که‌ جهنم‌ را از کسانی‌ که‌ از تو پیروی‌ کنند، پرمی‌کنم‌!»

«ای‌ بشر!مبادا شیطان‌ تورا گول‌ بزند همانطور که‌ جدتان‌ را از بهشت‌بیرون‌ نمود ولباسشان‌ را بیرون‌ کرد بطوریکه‌ عوراتشان‌ پیدا شد. شیطان‌وگروهش‌ شما را از جائی‌ که‌ شما آنهارا نمی‌بینید، می‌بینند.»

«هرگاه‌ وسوسه‌ای‌ از شیطان‌ به‌ شما رسید به‌ خدا پناه‌ ببرید که‌ او شنواوداناست‌. متقین‌ هرگاه‌ به‌ طایفه‌ای‌ از شیاطین‌ بر می‌خورند بیاد خداافتاده‌ وهوشیار می‌شوند.»

«شیطان‌ (در جهنم‌)بعد از پایان‌ کار به‌ جهنمیان‌ گوید که‌ خدا به‌ شماوعده‌ حق‌ داد وبه‌ وعده‌اش‌ وفا کمرد ومن‌ به‌ شما وعده‌ دروغ‌ دادم‌ ومن‌بر شما تسلطی‌ نداشتم‌ جز اینکه‌ شما را فراخواندم‌ وشما هم‌ اجابت‌کردید!پس‌ مرا سرزنش‌ نکنید وخود را ملامت‌ کنید. نه‌ من‌ فریاد رس‌شما هستم‌ ونه‌ شما فریاد رس‌ من‌!»

«شیطان‌ تسلطی‌ بر مؤمنین‌ وکسانیکه‌ برخدا توکل‌ می‌نمایند ندارد. بلکه‌برکسانی‌ که‌ دوستدار شیطان‌ هستند وبرای‌ خدا شریک‌ قائل‌می‌شوند، مسلط‌ است‌»

«ابراهیم‌(ع‌)گفت‌ ای‌ پدر!شیطان‌ را نپرست‌ که‌ او معصیت‌ خداوندرحمان‌ را می‌کند. ومی‌ می‌ترسم‌ عذاب‌ الهی‌ برتو فرود بیاید وشریک‌شیطان‌ ش3وی‌!»

«آیا بشما بگویم‌ که‌ شیاطین‌ کجا فرود می‌آیند؟آنان‌ نزد دروغزنهای‌ گنه‌کار می‌روند. گوش‌ فرا می‌دهد ولی‌ اکثرشان‌ دروغگو هستند.»

«نجوی‌ از شیطان‌ است‌ تا مؤمنین‌ را ناراحت‌ کند ولی‌ تا خدا اجازه‌ ندهدنمی‌تواند ضرری‌ برساند.»

«هرگاه‌ متقین‌ با دسته‌های‌ شیاطین‌ روبرو شوند، بیاد خدا افتاده‌ وهوشیارمی‌شوند.»

«اگر شیطان‌ تورا از خدا غافل‌ کرد پس‌ از اینکه‌ هوشیار شدی‌، دیگر باستمکاران‌ رفت‌ وآمد ننما!»

 



موضوع :


«مراد از شیاطین‌ در بعضی‌ از آیات‌ قرآن‌، سردسته‌های‌ کفر ونفاق‌می‌باشند.»

مراتب‌ جن‌!

«عرب‌ برای‌ جن‌ مراتبی‌ در نظر گرفته‌ است‌:جنی‌ که‌ با مردم‌ زندگی‌می‌کند عامر است‌. جنی‌ که‌ متعرض‌ کودکان‌ می‌شود ارواح‌ نام‌دارد!اگرخبیث‌ باشد شیطان‌ نام‌ می‌نهنداگر شرورترباشد مارد می‌گویندواگر قدرتش‌ زیاد باشد عفریت‌ گویند.»

یاران‌ ابلیس‌!

«یکی‌ از مفسرین‌ گفته‌ است‌ که‌ :لاقیس‌ از اولاد ابلیس‌ است‌ که‌سراغ‌ نمازخوانهامی‌ رود. هفهاف‌ در بیابانهازندگی‌ می‌کند. زلنبور دربازارها به‌ فعالیت‌ مشغول‌ است‌. بثر برای‌ صاحبان‌ مصیبتها وسوسه‌می‌نماید. الابیض‌ پیامبران‌ را وسوسه‌ می‌ کند. اعور مردم‌ را به‌ زناتشویق‌ می‌نماید. داسم‌ در خلوت‌ انسان‌ وسوسه‌ می‌کند. مطرش‌ علیه‌مؤمنین‌ شایعه‌ پراکنی‌ می‌کند.»

«امیرالمؤمنین‌ (ع‌):قزح‌ اسم‌ شیطان‌ است‌.»

«امیرالمؤمنین‌ (ع‌)در جنگ‌ جمل‌ فریاد زد شتر-شترعایشه‌ را- رابکشید که‌ او شیطان‌ است‌!محمدبن‌ ابی‌ بکر وعمار سراغ‌ شتر رفتندواورا کشتند.»

اسم‌ شیطان‌

«فیروز آبادی‌ گفته‌ است‌ که‌ اسم‌ شیطان‌ ورئیس‌ جن‌ الزوبعه‌است‌.»

مرگ‌ ابلیس‌!

«امام‌ صادق‌(ع‌):ابلیس‌ بین‌ نفخة‌ اول‌ ودوم‌ می‌میرد.»

نام‌ شیاطین‌

«امیرالمؤمنین‌ (ع‌):نام‌ ابلیس‌ در آسمان‌، حارث‌ بوده‌ است‌.»

امام‌ صادق‌(ع‌):شیطانی‌ بنام‌ مذهب‌ است‌ که‌ به‌ هر صورتی‌ غیر ازصورت‌ پیامبر وامام‌ در می‌آید. وفرمود شیطانی‌ بنام‌ هزع‌ است‌ که‌ درخواب‌ مردم‌ می‌آید.

کشتن‌ وزغ‌

رسول‌ خدا صلی‌ الله علیه‌ وآله‌ :کسیکه‌ وزغی‌ را بکشد ، شیطانی‌ راکشته‌ است‌!زیرا وقتی‌ ابراهیم‌(ع‌)در آتش‌ افتاد، همه‌ حیوانات‌ برای‌خاموش‌ کردن‌ آتش‌ تلاش‌ کردند، ولی‌ وزغ‌ در آتش‌ می‌دمید که‌ بیشترشعله‌ بکشد!

فرزند خوب‌ ابلیس‌!

«گویند همه‌ فرزندان‌ ابلیس‌ کافرند بجز چندنفر از جمله‌ جنی‌ بنام‌ هام‌ بن‌هیم‌ بن‌ لاقیس‌ بن‌ ابلیس‌ که‌ بدست‌ نوح‌ (ع‌)ایمان‌ آورد وخدمت‌ رسول‌خدا صلّی‌ الله علیه‌ وآله‌ رسید ودر جنگ‌ صفین‌ در رکاب‌ امیرالمؤمنین‌(ع‌)بود.

«روایت‌ شده‌ که‌ در راه‌ رفتن‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله علیه‌ وآله‌ به‌ جنگ‌حنین‌ ناگاه‌مار بزرگی‌ راه‌ را بر سپاه‌ بست‌. اصحاب‌ جریان‌ را به‌ پیامبرگزارش‌ کردند. رسولخدا خود آمد ونزد مار ایستاد ناگاه‌ مارصدازد:السلام‌ علیک‌ یا رسول‌ الله!من‌ هیثم‌ بن‌ طاح‌ بن‌ ابلیس‌ هستم‌که‌ بتو ایمان‌ آورده‌ام‌ وآمده‌ام‌ که‌ در جنگ‌ به‌ شما کمک‌ کنم‌. حضرت‌فرمود از ما جدا شو وبنزد خانواده‌ ات‌ برو...

«از امام‌ جعفر صادق‌(ع‌)سؤال‌ شد که‌ کفر مقدم‌تر است‌ یاشرک‌؟فرمود کفر که‌ اولین‌ کافر ابلیس‌ بود وبعدا مشرک‌ هم‌ شد.

قم‌!

روایت‌ است‌ که‌ رسول‌ خدا صلّی‌ الله علیه‌ وآله‌ در معراج‌ دید که‌ابلیس‌ در محلی‌ نشسته‌ است‌. حضرت‌ به‌ او فرمود قم‌!یعنی‌ بلند شو! لذااسم‌ این‌ محل‌ ، قم‌ قرار گرفت‌.

شیطان‌ مردم‌

«در روایت‌ است‌ که‌ ابلیس‌ شیطانی‌ را بنام‌ متکون‌ به‌ میان‌ مردم‌می‌فرستد که‌ به‌ هرصورتی‌ بجز صورت‌ امام‌ (ع‌)ظاهر می‌ شود.

چرا ابلیس‌؟

«از امام‌ باقر(ع‌)سؤال‌ شد چرا به‌ ابلیس‌، ابلیس‌ گویند؟فرمود زیرا ازرحمت‌ الهی‌ مأیوس‌ و رانده‌ شد.»

ندای‌ ابلیس‌!

«امام‌ جعفر صادق‌(ع‌):وقتی‌ امام‌ زمان‌(عج‌)ظهور می‌کند ابتداجبرئیل‌ از آسمان‌ ندا می‌کند که‌ قائم‌(ع‌)ظهور کرده‌ است‌. سپس‌ ابلیس‌ اززمین‌ ندا می‌کند. پس‌ از ندای‌ اول‌ تبعیت‌ کنید واز ندای‌ دوم‌بپرهیزید.»

زده‌ شدن‌ گردن‌ ابلیس‌

«در روایت‌ است‌ که‌ امام‌ زمان‌(عج‌)گردن‌ ابلیس‌ را می‌زند.»

چه‌ کسی‌ شیطان‌ را گول‌ زد؟

«شخصی‌ از عالمی‌ سؤال‌ کرد که‌ هرکه‌ گول‌ می‌خورد ، گویند شیطان‌اورا گول‌ زده‌ است‌. چه‌ کسی‌ شیطان‌ را گول‌ زد؟جواب‌ دادند که‌ شیطان‌از جن‌ است‌ وجن‌ وانس‌ دارای‌ دونیرو بنام‌ عقل‌ وهوای‌ نفس‌ هستند که‌عقل‌ به‌ خوبی‌ فرمان‌ می‌دهد وهوای‌ نفس‌ به‌ گناه‌!وابلیس‌ از هوای‌نفسش‌ تبعیت‌ نمود.»

«در روایت‌ است‌ که‌ ارواث‌«آب‌ بینی‌ ومدفوع‌) واستخوانهاغذای‌جنیان‌ است‌ که‌ آن‌ را می‌بویند نه‌ اینکه‌ آن‌ را بخورند.

«خداوند بخاطر نافرمانی‌ عزازیل‌، اورا ابلیس‌ نامید یعنی‌ ناامید ازرحمت‌ خدا.»

«اسامی‌ دیگر ابلیس‌:رأس‌الکفر، جم‌، خابل‌، خیتمور، سفیف‌، سرفح‌، غرور، ابوقرة‌، شر، اجدع‌، بلاز، شیخ‌ نجدی‌، ابولبینی‌، ابوخلاف‌، خناس‌، حارث‌، دیو، باطل‌، ابومره‌، ابوالمیزار، اجدع‌، ابوالجن‌، ابوفزه‌، ابوکروس‌، ابولیلی‌، ابومخلد والابیض‌

 



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز