یکى از موضوعات بسیار مهمّ قرآنى که متأسفانه تا کنون به طور کامل مورد بررسى قرار نگرفته و روى آن کار زیادى نشده، پیشگویىها و خبرهاى غیبى قرآن است.
در قرآن کریم علاوه بر وقایع و حوادث گذشته از وقایع دیگرى هم صحبت شده است که قرآن از وقوع آنها در آینده خبر مىدهد.
به طورى که مىدانیم غیبگویى و پیشبینى حوادث آینده از مسائلى است که همواره مورد توجّه انسان بوده و از دیرباز بشر به دانستن آینده مجهول علاقه داشته و مىخواسته است که به هر طریق ممکن دریچهاى به عالم غیب باز کند و از حوادثى که بعدا اتّفاق خواهد افتاد، آگاهى یابد و همین عشق و علاقه سبب شده است که در طول تاریخ کسانى تحت عناوین کاهن و منجّم و فالگیر و رمّال و غیره از آینده مجهول سخن گفتهاند و خرافات بسیارى از این طریق بهوجود آمده است.(17)
البتّه در میان فلاسفه و سیاستمداران نیز کسانى بودهاند که از آینده خبر داده و پیشگویىهایى کردهاند، امّا غیبگویى آنها مانند غیبگویى انورى شاعر، غلط از آب درآمده و جریان تاریخ به نظرات آنان خطّ بطلان کشیده است.
در اینجا به عنوان نمونه از میان سیاستمداران «آدولف هیتلر» و از میان فلاسفه «کارل مارکس» را نام مىبریم:
الف. هیتلر در یکى از سخنرانىهاى مهمّ خود که در مونیخ ایراد کرد، گفت: «من راهى را که در پیش گرفتهام خواهم رفت و کاملاً اطمینان دارم که غلبه و پیروزى براى من از پیش نوشته شده است».(18)
هیتلر آینده خود را اینطور پیشبینى کرده بود، امّا اکنون تمام دنیا مىدانند که آنچه براى وى نوشته شده بود، جز شکست نهایى و خودکشى چیز دیگرى نبود.
ب. مارکس و مارکسیستها مدّعى هستند که کلید فهم تاریخ بشرى را (چه در گذشته و چه حال و چه آینده) در اختیار دارند. آنها مىگویند که ما به یک سلسله اصول مسلّم علمى دست یافتهایم که به هیچ وجه خدشهپذیر نیست. مارکس و انگلس بر اساس همین اصول باصطلاح مسلّم، پیش بینىهایى کردهاند که مىبایست صد در صد تحقّق پذیرد، امّا دیدیم که بسیارى از این پیشبینىها آنچنان غلط از آب در آمد که باعث شرمندگى مارکسیستها گردید.
به عنوان نمونه، مطابق پیشبینى بهاصطلاح علمى مارکس و انگلس، مىباید انگلستان خیلى جلوتر از چین وارد مرحله کمونیستى مىشد؛ در حالىکه همه مىدانیم چین دهها سال است که داراى رژیم کمونیستى است، ولى انگلستان هنوز هم یکى از عمدهترین کشورهاى سرمایه دارى به شمار مىرود.(19)
طبیعى است که پیشگویى حوادث آینده وقتى مىتواند مطابق واقع باشد که از روى اطّلاع و آگاهى از غیب باشد و این به عقیده ما در انحصار خدا است. بنابران تنها پیشگویىهاى قرآن و پیشگویىهاى پیامبر و ائمه که با خدا ارتباط دارند، مىتواند قابل اعتماد باشد.(20)
در متون اسلامى یک سلسله پیشگویىهاى غیبى وجود دارد که در ابواب مختلف کتب حدیث پراکنده است و از آنها به عنوان «ملاحم» نام برده مىشود. حتّى بعضى از علماء آنها را جمع آورى کرده و مورد بررسى قرار دادهاند، مانند کتاب الملاحم والفتن(21) سیّد بن طاوس الملاحم قاسم بن طوسى و الملاحم فضل بن شاذان و الملاحم اسماعیل بن مهران و غیره. مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب خود از بیست و چهار نوع الملاحم نام مىبرد.(22)
همچنین کتابهایى تحت عنوان الفتن که توسّط بعضى از علماى سلف نوشته شده است و در جلد سیزدهم بحارالأنوار تألیف علاّمه مجلسى که مخصوص ذکر حالات حضرت مهدى علیهالسلام است، بسیارى از اخبار ملاحم جمع آورى شده است.
به عقیده ما اینگونه احادیث که شامل پیشگویىهاى غیبى است اگر از نظر سند معتبر باشد، باید به عنوان یک سلسله حقایق، مورد قبول واقع شود؛ ولى متأسفانه بعضى از نویسندگان مصرى طبق معمول با اینگونه اخبار به مقابله برخاسته و آنها را به طور کلّى رد کردهاند. یکى از آنها «رشید رضا» نویسنده تفسیر المنار است که اینگونه احادیث را به کنارى مىگذارد و آنها را غیر قابل اعتماد مىپندارد.(23)
البتّه از نویسندگانى امثال رشید رضا، فرید وجدى و مانند آنها، طرح اینگونه مطالب بعید نیست. آنها حتّى معجزاتى را که صراحتا در قرآن آمده است، تفسیر مادّى کردهاند. ما تصوّر مىکنیم که این نویسندگان با اتّخاذ چنین روشى خواستهاند روشنفکرانى را که پذیرش امور خارقالعاده برایشان دشوار است به سوى اسلام جلب کنند؛ درحالىکه انحراف از حقّ و مسخ حقایق دینى به هر بهانه و انگیزهاى که باشد، قابل قبول نیست و باید از آن پرهیز کرد.
به هر حال، بیش از این در اینباره بحث نمىکنیم و بحث اصلى خود را که پیشگویىهاى قرآن است پى مىگیریم.
در قرآن کریم آیات متعدّدى را مىیابیم که از وقوع حوادثى در آینده خبر داده که بعضى از آنها فعلیّت یافته و محقّق شده و بعضى دیگر هنوز محقّق نشده و چون زمانى براى تحقّق آنها تعیین نگردیده است ما یقین داریم که در آینده دور و نزدیک بالاخره این حوادث اتّفاق خواهد افتاد.
اکنون ما جهت بصیرت بیشتر خوانندگان محترم دو نمونه از پیشگویىهاى قرآن را در اینجا مىآوریم و در پیرامون هر یک توضیحات لازم را مىدهیم (در پایان، آیات دیگرى از پیشگویىهاى قرآن را بدون حاشیه و توضیح خواهیم آورد).
جنگ ایران و روم
در قرن هفتم میلادى جهان شاهد دو امپراتورى بزرگ و مقتدر در کنارههاى جزیرة العرب اطراف بین النّهرین بود: امپراتورى ایران و امپراتورى روم یا بیزانس.
میان این دو ابر قدرت هر چند یک بار جنگهاى خونینى بر سر تصرّف بعضى از مستعمرات در مىگرفت و مردم هر دو دولت متحمّل بدبختىها و خسارات سنگینى مىشدند تا اینکه سلطنت در ایران به خسرو پرویز (خسرو دوّم) از سلسله ساسانیان و در روم به «فوکا» از سلسله ژوستینیان رسید.
در آن زمان اختلافات شدید داخلى و مذهبى در روم پدید آمده و در نتیجه امپراتورى روم به نهایت ضعف خود رسیده بود. خسرو پرویز که مردى جاهطلب و خود خواه بود و همواره خزانه را پر و مملکت را فقیر مىساخت.(24) از فرصتى که پیش آمده بود استفاده کرد و در سال 604 میلادى با لشگرى عظیم به متصرّفات روم حمله کرد و شهرهایى را که در بینالنّهرین (بین دجله و فرات) قرار داشت، تصرّف نمود.
طبق نوشته مورّخان، ایرانیان پس از تصرّف نواحى این سوى فرات از شطّ گذشتند و به جانب سوریّه روى آوردند و انطاکیّه را در سال 611 میلادى تسخیر کردند... لشگریان خسرو پس از آنکه در سواحل سوریّه و فنیقیّه مستقرّ گشتند، نقشه تصرّف ایالت پر ثروت و انبار غلّه روم یعنى مصر را کشیدند. این عملیّات جنگى نیز با موفقیّت قرین گشت.... مصر ده سال در تصرّف ایرانیان بود. آنان همچنین آنقره (آنکارا) را در آسیاى صغیر مسخّر کرده و جزیره رودس را نیز متصرّف شدند.(25)
سرانجام سپاهیان خسرو به خالسدون(26) رسیدند و انطاکیّه و دمشق و اورشلیم (بیت المقدّس) را گرفتند و از این شهر، صلیبى را که گفتهاند صلیب راستین مسیح است و او را بر آن به چهار میخ کشیدند، به تختگاهش تیسفون آوردند.(27)
بر حسب روایات مسیحى لشگریان ایران پس از نوزده روز محاصره به اورشلیم دست یافتند و شمشیر به دست، سکنه آنجا را هلاک کردند و شهر را آتش زدند و اماکن مقدّسه و از آن جمله مزار «آناستازیاس» را سوزاندند.(28)
در کشاکش این جنگها بود که فوکا امپراتور روم به وسیله «هرقل» از کار برکنار شد و امپراتورى روم به دست او افتاد. هرقل کوشید تا با خسروپرویز پیمان صلح بندد، ولى شاه ایران حاضر به صلح نشد و حتى ایالات دیگرى را هم تصرّف کرد.(29) گفتنى است که بعضى از فرقههاى مسیحى که در ایران بودند، مانند نسطورى و یعقوبى به خاطر خصومتى که با دربار روم داشتند با لشگریان ایران همکارى کردند.(30)
و این چنین بود که پیروزى عظیمى نصیب خسرو پرویز شد و به گفته گیرشمن: «هرگز چنین پیشرفت هایى نصیب شاهنشاهى نشده بود. هرگز کشور مانند دوره خسرو دوّم قوى نگردیده بود و هرگز امپراتورى روم بدانسان در کنار پرتگاه سقوط قرار نگرفته بود».(31)
حال در چنین شرایطى که ایران در اوج پیروزى و روم در نهایت بیچارگى و ضعف است و طبق معادلات سیاسى امکان ندارد به این زودى روم به ایران غلبه کند، آرى چنین شرایطى، قرآن کریم با قاطعیّت تمام مىگوید:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، الآمآ غُلِبَتِ الرُّومُ فىآ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ فى بِضْعِ سِنینَ لِلّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشآءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ.(32)
به نام خداوند بخشاینده مهربان. الف لا میم. رومیان در نزدیکى همین سرزمین مغلوب شدند و آنان پس از مغلوب شدن به زودى طىّ چند سال پیروز خواهند شد. جلوتر و بعدترِ همه کارها به اراده خدا است و آن روز مؤمنان به وسیله یارى خدا خوشحال مىشوند. او هر کسى را که بخواهد، کمک مىکند و او نیرومند و رحیم است.
مفسّران در شأن نزول این آیات گفتهاند که وقتى خبر پیروزى بزرگ ایران به مکّه رسید، مشرکان مکّه شادمان شدند و آن را به فال نیک گرفتند و در مقابل، مسلمانان که اقلیّتى بیش نبودند افسرده و غمگین شدند؛ به خاطر اینکه ایرانیان در آن زمان مجوسى و آتشپرست بودند و از نظر عقیدتى با مشرکان مکّه مشابهتهایى داشتند، ولى رومیان، مسیحى و به خدا و نبوّت مسیح و معاد معتقد بودند و از نظر ایدهئولوژى پیوندها و مشترکاتى با مسلمانان داشتند. این بود که مشرکان از فرصت استفاده کرده و علیه مسلمانان جنگ تبلیغاتى و روانى به راه انداختند و گفتند همانطور که ایران بر روم پیروز شد مانیز به شما غلبه خواهیم کرد.
اینجا بود که قرآن کریم براى تقویت روحى مسلمانان این پیشگویى را کرد و خبر داد که بهزودى روم شکست خورده بر ایران غلبه خواهد و ایران على رغم قدرت عظیمى که اکنون دارد شکست خواهد خورد. جالب است که مدّت وقوع خبر را نیز تعیین کرد و خاطر نشان ساخت که پیروزى روم بر ایران حدّاکثر تا نُه سال محقّق خواهد شد (کلمه «بضع» از سه تا نُه سال را شامل مىشود).
این پیشگویى عجیب با توجه به شرایط ملموس بسیار بعید به نظر مىرسید؛ امّا از آنجا که مسلمانان مىدانستند این خبر از ناحیه خدایى است که پیدا و نهان را مىداند، بسیار دلگرم و امیدوار شدند و حتّى بر سر آن با مشرکان شرط بندى کردند.(33)
همانگونه که قرآن پیش بینى کرده بود، درخشش و پیروزى ایرانیان و فتوحات پى در پى آنان سرانجام متوقّف شد و رومیان که احساسات و غرورشان به شدّت جریحه دار شد بود، خود را به سرعت آماده حمله به ایرانیان کردند.
رومیان از توهینى که به مقدّسات مسیحى شده بود، به شدّت تحریک شدند و تمام نیروهاى خود را بسیج کردند و هرچه در توانایى داشتند در اختیار هرقل امپراتور روم قرار دادند. حتّى «سرجیوس» مقام برجسته کلیساى قسطنطنیه به سائقه غیرت دینى خزائن کلیسا را در اختیار هرقل قرار داد و مخارج لشگرکشى فراهم شد.(34)
هرقل حمله بزرگ خود را شروع کرد و در عرض چند سال آسیاى صغیر را از ایرانیان پس گرفت، قشون شاهنشاهى را عقب راند، به ارمنستان و آذربایجان حمله کرد و سپس وارد درّه دجله شد و تیسفون را به محاصره در آورد.(35) هرقل در این حملات از نیروى دریایى قدرتمندى برخوردار بود و به کمک آن توانست نیروهاى ایران را تارومار سازد.(36)
شکست نهایى ایرانیان در نبرد نینوا اتّفاق افتاد.(37) رومیان تا دستگرد که مقرّ خسروپرویز بود پیش رفتند و خسرو از آنجا فرار کرد و سرانجام به دست شیرویه پسر خود کشته شد و شیرویه به سلطنت جلوس کرد و به هرقل پیشنهاد صلح داد. هرقل این پیشنهاد را پذیرفت و برادرش «تئودور» را در ایران گذاشت تا کار عهدنامه صلح با ایرانیان را به پایان رساند و خود به قسطنطنیه رفت، ولى وارد قسطنطنیه نشد و در کنار آن اقامت کرد تا اینکه برادرش صلیب مقدّس و اسیران رومى را با خود آورد؛ آنگاه در میان استقبال پرشور مردم وارد قسطنطنیه شد.(38)
و این چنین بود که پیش بینى قرآن در مدت کمتر از نه سال محقّق شد و روم بر پارس غلبه کرد. بهراستى که این یکى از معجزات بزرگ قرآن است.
موضوع :