سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 51347
  • بازدید امروز: 71
  • بازدید دیروز: 10
  • تعداد کل پست ها: 93
درباره
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



خشى از وصیتى که امام براى فرزندش حسن نوشت .

اى پسرک من خویشتن را بین خود و دیگران ، میزان قرار ده ، پس آنچه براى خویش میخواهى براى دیگران هم بخواه و هر چه براى خود نمى‏خواهى براى آنها نیز مخواه ، چنانکه دوست نمیدارى که بتو ستم کنند تو هم بدیگران ستم ، مکن ، و همانسان که میخواهى بتو نیکى کنند تو هم بمردم نیکى کن ، کردارى را که بر مردم زشت مى‏شمارى بر خویشتن نیز زشت شمار ، و به آنچه میخواهى مردم از تو خشنود باشند تو هم از آنها خشنود باش آنچه را نمى‏دانى مگوى اگر چه اندکى بدانى ، بهر چه نمى‏خواهى درباره‏ات بگویند درباره دیگران مگوى .

اى پسرک من ، مبادا دلبستگى مردم ، بدنیا و سگ خوئى دنیا پرستان بر مردار دنیا ، ترا بفریبد که خداوند ترا از چگونگى دنیا آگاه کرده و دنیا را بتو شناسانیده و از زشتیها و بدیهایش پرده برداشته است .

پس بحقیقت باید گفت که دنیاپرستان ، سگهائى هستند که بر یکدیگر پارس مى‏کنند و درندگانى خونخواره‏اند که بهم مى‏پرند و نیرومندهاشان کم توانها را میخورند و بزرگهاشان کوچکها را در هم مى‏شکنند .

و این را بدان که هر کس بر مرکب شب و روز سوار شد در مسیر زمان بحرکت مى‏افتد هر چند خودش ایستاده باشد و بسرعت این راه را مى‏پیماید اگر چه در اقامت استراحت کند .

جان خویش را از هرگونه پستى بازدار اگر چه ترا بخوشیها و لذتها بکشاند ، زیرا هر چه از جان خود مایه‏گزارى ، عوض آن را نمى‏یابى و بنده دیگران مباش که خدایت آزاد آفرید ، آن خیرى را خیر مدان که ترا به شر بکشاند و آن آسانى را آسایش مشمار که ترا به سختى برساند .

با نیکوکاران نزدیک باش تا از آنان باشى و از بدکاران دورى کن تا از بدیشان بر کنار مانى ، بدترین خوراکها لقمه حرام است و ستم به ناتوان زشت‏ترین ستمهاست .

خویش را چنان وادار و بساز که اگر برادرت از تو برید تو به او بپیوندى و چون از تو دورى جست با مهربانى به او نزدیک شوى و بخل او را به بخشش پاسخ گوئى و اگر از تو فرارى شد به او برسى ، و در برابر سختیش با نرمى رفتار کنى و گناهش را با پوزش جواب دهى چنانکه گوئى او ولینعمت تو است .

با آنکس که بر تو سخت گرفت ، بنرمى رفتار کن باشد که او هم با تو نرم شود و بر دشمنت بخشاینده باش ، اگر خواستى از برادرت پیوند برادرى بگسلى راه بازگشتى باقى گذار تا اگر روزى خواهد باز راه بازگشتى باشد . اگر کسى درباره تو گمان خوب میبرد ، با رفتار نیکویت حسن ظن او را تصدیق و تأیید کن ، حق برادرت را به اتکاى روابط نیکوئى که با هم دارید تباه مکن زیرا کسى که حقش را تباه سازى نمى‏توانى برادر بدانى ، هرگز نباید پیوند برادریت آنقدر نااستوار باشد که برادرت براى قطع این پیوند از تو تواناتر باشد و هیچگاه نباید نیکوکارى تو از بدکارى برادر دینیت کمتر باشد و آنکس را که شادمانت کرد اندوهگین مساز چقدر فروتنى ، بهنگام نیازمندى و ستمکارى بوقت بى‏نیازى زشت است ؟ اگر بر آنچه از دست داده‏اى زارى مى‏کنى باید بر همه چیزهائى که به دست نیاورده‏اى نیز زارى کنى ، بر آنچه نیست از آنچه بوده است راه جوى زیرا همه امور همانند یکدیگرند ، از آن کسانى نباش که پند و اندرز آنها را سودى نبخشد .

آنکس که میانه روى را کنار گذارد به انحراف افتاد ، دوست آن کسى است که در غیاب تو نیز دوستیت را نگهدارد چه بسا نزدیکانى که از هر دورى دورترند و بسیار دورانى که از نزدیکان نزدیکترند ، غریب آنکس است که دوستى نداشته باشد ، نخست از همراه بپرس و پس از آن از راه ، و از همسایه پیش از خانه جویا شو ، چون روش زمامدار دگرگون شود ، روزگار هم تغییر یابد .

 



موضوع :


امام پس از طرح ضرورت خودسازى به راههاى خودسازى مى پردازد، و روش تربیت نفس، و راه خویشتن دارى را مى شناساند، و رهنمود مى دهد که منتظر دیگران نباش، تربیت و خودسازى را با تلاش و کوشش از خود آغاز کن

16- قال على علیه السلام:

"و اکرم نفسک عن کل دنیه"

امام على علیه السلام فرمود:

"نفس خویش را از هرگونه کارهاى پستى دور نگهدار" 

 



موضوع :


سوال مى شود که:

اگر تمام ارزشهاى اخلاقى در سخنان امام علیه السلام وجود دارد پس چرا نام این مجموعه را نهج البلاغه نهادند؟

و راستى نهج البلاغه یعنى چه؟

پاسخ این سوال روشن است زیرا علامه ى سید رضى قدس سره با توجه به زیبایى اعجازگونه کلمات امام علیه السلام نام این مجموعه را نهج البلاغه گذاشت.

"نهج" یعنى راه، راه و روش، راه و رسم.

"بلاغت" یعنى کلام رسا، گویا، روشن.

نهج البلاغه یعنى راه و رسم زیبا سخن گفتن، رسا و گویا و روشن حرف زدن، خوب سخن گفتن، و سخنان خوب را مطرح کردن، که فصاحت و بلاغت یکى از هنرهاى با ارزش ادبى است و نهج البلاغه پس از قرآن کریم از این نظر بى مانند است.

تمام دانشمندان جهان، مسلمان و غیرمسلمان، شیعه و اهل سنت و حتى دشمنان امام علیه السلام به این حقیقت اعتراف کردند که از نظر فصاحت و بلاغت پس از قرآن کریم، نهج البلاغه نظیر و مانندى ندارد.

سخنان امام چگونه جمع آورى گردید؟

همه مى پرسند:

سخنان امام على علیه السلام چگونه حفظ و ضبط جمع آورى شده است؟

و همه مى خواهند بدانند که:

و در آن روزگاران ظهور اسلام "14 قرن قبل" که وسائل مجهز الکترونیک امروزى وجود نداشت و از رادیو و تلویزیون و مطبوعات و وسال پیشرفته ى صدابردارى خبرى نبود. چگونه سخنرانیهاى امام على علیه السلام را جمع نمودند؟ ضبط و کنترل کردند و به نسلهاى آینده رساندند؟

با توجه به زیبایى ها و ویژگیهاى سخنان امام علیه السلام پاسخ سوالات یاد شده نیز روشن است.

زیرا شیرینى کلمات امام و فصاحت و بلاغت بى مانند آن، هر شنونده اى را مجذوب خود مى ساخت، که در پاى سخنان امام حاضر مى شدند و با تلاش فراوان در حفظکردن و نوشتن آن سخت مى کوشیدند. از جمله ى این افراد:

اول- گروهى به نام "کتاب" "تندنویسهاى زبردست" همه جا با امام علیه السلام بودند و به جاى دستگاههاى مدرن امروزى، کلمات ارزشمند امام علیه السلام را مى نوشتند مانند شاگردان امام "حارث اعور" و "زید بن وهب" که سخنرانیهاى امام را در زمان خودش به صورت کتابى جداگانه تدوین نمودند.

دوم- گروهى دیگر به نام "حفاظ" وجود داشتند که با حافظه ى قوى خود، خطبه ها، نامه ها، و حکمتهاى امام على علیه السلام را حفظ مى کردند و سینه به سینه به نسل هاى آینده رساندند همانگونه که قرآن کریم را حفظ کردند و یا شعرهاى ادبى فرهنگ عرب را زنده نگهداشتند.

مسعودى مورخ معروف که 100 سال قبل از سید رضى، تاریخ مروج الذهب را نوشته است مى گوید:

"مردم قرن سوم بیش از 400 خطبه از خطبه هاى امام على علیه السلام را حفظ کرده و از آن استفاده مى کنند".

در صورتى که در سال 400 هجرى، در نهج البلاغه 241 خطبه جمع آورى گردید.

آیا همه سخنان امام على در نهج البلاغه موجود است؟

باید بدانیم که در کتاب نهج البلاغه، برخى از سخنان و آثار امام على علیه السلام به دلائل فراوانى ممکن نبود زیرا:

اولا- دشمنان اسلام و رسول خدا، در طول 400 سال قبل از تالیف نهج البلاغه با تمام امکانات سیاسى، نظامى، سعى در نابودى آثار گرانقدر امام علیه السلام داشته و بسیارى از کتب دانشمند شیعه را به آتش کشیدند و به جرم نام و یاد و محبت و پیروى از على علیه السلام تعداد فراوانى را به شهادت رساندند.

ثانیا- شیعیان و پیروان امام على علیه السلام در زمانهاى گذشته، آثار امام را مخفى مى کردند و حق تبلیغ و نشر آنها را نداشتند و با پنهان کارى و مبارزه ى مخفى، براى حفظ جان خود، نمى توانستند سخنان امام را جمع آورى و به صورت یکپارچه به جامعه ى مسلمین تقدیم نمایند. در نتیجه ى قتل عامهاى خونى، در مهاجرتهاى غم بار و در پنهان کاریهاى ناگوار و در آتش سوزیهاى خیانت بار، برخى از سخنان و آثار امام علیه السلام به ما نرسیده و بشریت امروز از آن همه انوار تابناک محروم مانده است.

و تازه سید رضى نیز تمام سخنان موجود امام را گرد نیاورده است.

 



موضوع :


یکى از صریح ترین آیات در نکوهش غیبت که آن را گناهى کبیره دانسته ، این آیه از سوره حجرات است :
یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم و لا تجسسوا و لا یغتب بعضکم بعضا اءیحب احدکم اءن یاءکل لحم اخیه میتا فکرهتموه (21).
اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى گمان ها [در حق یکدیگر] بپرهیزد که برخى از گمان ها گناه است و [و درباره یکدیگر] تجسس نکنید و برخى از شما از دیگرى غیبت نکند. آیا هیچ یک از شما دوست دارد گوشت برادر مرده اش را بخورد؟ البته از آن کراهت دارید و...
گوشت هاى بندگان حق خورى غیبت ایشان کنى کیفر برى (22)

یکى از راه هاى شناخت بزرگ بودن گناه ، مقایسه آن با دیگر گناهان بزرگ (معاصى کبیره ) است . در این آیه ، غیبت ، با خوردن مردار مقایسه شده که از گناهان بزرگ به شمار مى رود. اگر مردار، گوشت گوسفند باشد، حرام است ؛ چه رسد به این که گوشت انسان باشد و از آن مهم تر این که انسان با مرده ، رابطه برادرى هم داشته باشد.
از این مقایسه مى توان دریافت که غیبت تا چه اندازه زشت و ناپسند است !
پیشواى یازدهم ، حضرت عسکرى (علیه السلام ) در این باره مى فرماید:
اعلموا ان غیبتکم لا خیکم المؤ من من شیعه آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم ) اعظم فى التحریم من المیته (23).
بدانید که غیبت شما از برادر مؤ منتان که از شیعیان اهل بیت است ، از خوردن گوشت مرده حرام تر است .
از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) چنین روایت شده است :
ان الغیبه اشد من الزنا(24).
به درستى که غیبت کردن از زنا بدتر است .
روشن است که زنا از گناهان بزرگ شمرده مى شود؛ پس غیبت هم که از آن بدتر است ، گناه بزرگ (معصیت کبیره ) خواهد بود.
راه دیگر براى شناخت بزرگ بودن گناه ، بیم و وعید الاهى به عذاب دردناک است . آن جا که خداوند، جزاى رفتار زشتى را عذاب دردناک معرفى کند، آن رفتار از گناهان بزرگ خواهد بود.
خداوند متعالى در قرآن کریم مى فرماید:
ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فى الذین آمنوا لهم عذاب الیم (25).
همانا براى کسانى که دوست دارند زشتى در بین کسانى که ایمان آورده اند شایع شود، عذاب دردناکى است .
که مفسران ، عبارت ان تشیع الفاحشه در آیه کریمه را به غیبت تفسیر کرده اند.
حضرت رضا (علیه السلام ) از پدر بزرگوار موسى بن جعفر (علیه السلام ) نقل مى کند که امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
ان الله یبغض البیت اللحم ...
خداوند خانه اى را که در آن گوشت وجود دارد، دشمن مى دارد.
به امام عرض کردند که ما گوشت را دوست داریم و خانه هایمان از آن خالى نیست . حضرت فرمود:
انما البیت اللحم البیت الذى توکل فیه لحوم الناس ‍ بالفیبه (26).
خانه گوشت ، خانه اى است که در آن گوشت مردم با غیبت ، خورده مى شود. در روایتى دیگر از حضرت آمده است که پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در شب معراج به آتش جهنم نظر افکند و دید گروهى مشغول خوردن مردار هستند. به جبرئیل فرمود: این ها چه کسانى هستند؟
جبرئیل پاسخ داد: این ها کسانى هستند که گوشت مردم را مى خورند(27).
از آن جا که در قیامت ، اعمال انسان تجسم مى یابد؛ اگر عمل ، گناه و سیئه باشد، شکل حیوانات را به خود مى گیرد و اگر حسنه باشد، مفرح است و به شکل حوریه و غلمان درمى آید و صالحان در قیامت عمل خود را به شکل حورالعین در آغوش مى گیرند و اهل غیبت ، در دوزخ مردار خوارند.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) مى فرماید:
الغیبه قوت کلاب النار(28).
غیبت ، خوراک سگ هاى آتش است .
در روایت دیگرى با همین مضمون از پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) آمده است :
اجاتنبوا الغیبه فانها ادام کلاب النار(29).
از غیبت بپرهیزید؛ چرا که خورش سگ هاى جهنم است .

ابعاد غیبت از دیدگاه روایى

به غیبت از سه بعد مى توان توجه کرد:

1 - بعد عملى :

دو روایت پیشین به بعد عملى غیبت اشاره داشت .

2 - بعد درونى (روانى ):

امام على (علیه السلام ) مى فرماید:
الام الناس المغتاب (30).
پست ترین مردم کسى است که غیبت مى کند.
حضرت در این روایت به بعد درونى و روانى غیبت نظر دارد؛ به این معنا که حال درونى شخص غیبت کننده را بیان مى کند.

3 - بعد معنوى (الهى ):

حضرت در روایت دیگرى به تاءثیر منفى غیبت در بعد معنوى اشاره دارد و رابطه خداوند با اهل غیبت را روشن مى سازد:
ابغض الاخلائق الى الله المغتاب (31).
مبغوض ترین مردم در نظر خداوند کسى است که غیبت مى کند.
رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرماید:
یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤ من بقلبه لا تغتابوا المسلمین (32).
اى گروهى که به زبان ایمان آورده اید، اما دل هاى شما ایمان نیاورده است ، از مسلمانان غیبت نکنید.
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) با صراحت ابراز مى دارد که غیبت کننده ، فاقد ایمان قلبى است ؛ زیرا فردى که با زبان ، به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر اقرار کند، مسلمان است ؛ ولى اگر وابستگى قلبى ، یعنى ایمان نداشته باشد و از مسلمانان غیبت کند، بعد معنوى اش ضعیف مى شود؛ بنابراین مسلمان واقعى کسى است که قلب و زبانش ، هر دو معتقد، و از غیبت به دور باشند.

بدترین نوع غیبت

غیبت از هر مسلمانى زشت و ناروا است ؛ اما غیبت از خوبان و صالحان ، بسى زشت تر و ناپسندتر است . در روایات آمده است : انسانى که عیوب و نقایص نیکان را مطرح ، و پشت سرشان غیبت کند، دچار یکى از زشت ترین پستى ها شده است :
من اقبح اللؤ م غیبه الاءخیار(33).
از زشت ترین پستى ها غیبت کردن از نیکان است .
غیبت کردن از اخیار، برگزیدگان و نیکان از نظر دنیایى ، پیامدهاى منفى در زندگى انسان به بار مى آورد. عمر را کوتاه مى کند و گرفتارى بسیار پیش ‍ مى آورد و انسان را از خوبى هاى دنیا و آخرت محروم مى سازد

 



موضوع :


غیبت بر چند قسم است :

1: گفتارى

غیبت گفتارى مشهورترین نوع غیبت است ؛ یعنى انسان ، نقص برادر مؤ منش را به دیگرى بگوید.

2 - نوشتارى

شخص ، عیبى را که مى خواهد بگوید! بنویسد؛ در این صورت به جاى شنونده ، خواننده وجود دارد.

3 - کردارى

فرد عیب دیگرى را با نمایش به دیگران بفهماند.

4 - کنایى

کسى با استفاده از جمله هاى کنایى ، عیوب دیگرى را در غیاب دیگرى را در غیاب او به دیگران بفهماند؛ جمله هایى مثل ((خدا را شکر که به ما ریاست نداد)) یا ((از بى حیاتى به خدا پناه مى برم )) که کنایه از بى لیاقتى و بى حیایى شخص غایب هستند.

5 - اشاره اى

یعنى با اشاره اى دست و سایر اعضا، عیب دیگرى را بازگوید که اشاره مى تواند لفظى یا عملى باشد.
روایت شده که زنى وارد خانه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) شد و میهمان عایشه بود. وقتى برخاست و رفت ، عایشه با دستش اشاره کرد و با این اشاره مى خواست بگوید که او کوتاه قد بود. حضرت فرمود:
قد اغتبتها.
تو از آن زن غیبت کردى (19).

انواع عیب و نقص

در مباحث پیشین آورده شد: غیبت آن است که انسان پشت سر برادر یا خواهر مؤ منش عیب یا نقصى را که نزد مردم معروف نبوده یا شنونده نمى داند، باز گوید.
حال باید به بحث از انواع و چگونگى این عیب و نقص پرداخته شود.
عیب و نقص اقسامى دارد که عبارتند از:

1 - نقص روانى - نفسانى :

مانند آن که شخصى به رذیله اى مانند حسد یا تکبر مبتلا باشد و پشت سر او به این رذایل اشاره شود.

2 - نقص بدنى :

مانند آن که شخصى بیمارى یا نقص عضوى دارد که کسى از آن آگاه نیست .

3 - نقص دینى :

مثل آن که شخصى در نماز سستى کند و در جایى که او حضور ندارد، این عیب را مطرح کنند.

4 - نقص مالى :

مانند آن که پشت سر مؤ من آبرومندى که توانایى مالى ندارد، سخنانى دال بر فقر و ناتوانى مالى او به زبان آورده شود یا به طریقى دیگر فهمانده شود. این عمل اگر از روى دلسوزى هم باشد، غیبت به شمار مى آید.

5 - نقص نسبى :

مانند آن که بگویند پدر یا اجداد فلان شخص ، خسیس یا فاسق یا... بوده اند.
برخى بزرگان ، بیان نقص هاى موجود در لباس ، خانه و سایر متعلقات شخص را نیز غیبت به شمار آورده اند(20).

 



موضوع :


<   <<   6   7   8   9   10      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز