سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 51377
  • بازدید امروز: 101
  • بازدید دیروز: 10
  • تعداد کل پست ها: 93
درباره
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



دین اسلام ، بعضى از گروهها را بخاطر داشتن علاقه و روابط فامیلى و پیوند نزدیک ، با یک رابطه دوستانه و همسایگى ، به همدیگر سفارش ویژه و بخصوصى نموده است و بعضى از آیات شریفه قرآن ، به همه این موارد اشاره دارد مانند این آیه شریفه که مى فرماید:
واعبدوا الله ولا تشرکوا به شیئا و بالوالدین احسانا و بذى القربى والیتمامى والمساکین و الجار ذى القربى والجار الجنب والصاحب بالجنب وابن السبیل و ما ملکت ایمانکم ان الله لا یحب من کان مختالا فخورا.
(نساء / 36)
خدا را بپرستید و چیزى را براى او شریک قرار ندهید، و به پدر، مادر و خویشان و یتیمان و بیچارگان ، و همسایه نزدیک و همسایه دور (دوست و همنشین ) و واماندگان در سفر و بردگانى که مالک آنها هستید، نیکى کنید. زیرا خداوند کسى را که متکبر و فخر فروش است - و از اداى حقوق دیگران سرباز مى زند - دوست نمى دارد.
و شرح این روابط به ترتیب زیر است :
1 - رابطه با خدا از طریق عبادت خالصانه بخاطر ارتباط بنده با معبود خود.
2 - رابطه با پدر و مادر بخاطر ارتباط تولد و تربیت فرزندان با آنان .
3 - ذوى القربى : یعنى ، کسانى که ارتباط نسبى با انسان دارند.
4 - یتیم ؛ یعنى ، کسى که پدرش را از دست داده و هنوز به حد بلوغ نرسیده باشد.
5 - مسکین ؛ و او کسى است که ، به غذاى روزش نیازمند باشد.
6 - همسایه خویشاوند؛ و او کسى است که ، علاوه بر همسایگى ، رابطه خویشاوندى نیز دارد.
7 - همسایه بیگانه : همسایه اى که ، خانه اش نزدیک است ولى قرابت و خویشاوندى ندارد.
8 - دوست بیگانه : دوست و رفیقى که ، در سفر، یا شغل همکار انسان باشد.



موضوع :


این از عنایت اسلام به پدر و مادر است که حتى بعد از مرگ آنها نیز برایشان حقى قرار داده است ، و حقوق آنها منحصر به حال زنده بودنشان نمى باشد.
انسان هر چقدر در نیکى و احسان به پدر و مادرش کوشش نماید، هرگز نمى تواند شکر لازم آنان را ادا نماید. بخاطر همین است که خداوند متعال قدردانى از ایشان را در ردیف سپاس و شکر خود قرار داده است . چنانکه در قرآن کریم مى فرماید:
ان اشکرلى ولوادیک الى المصیر.
(لقمان / 14)
به انسان سفارش نمودیم که ، شکر مرا و پدر و مادرت را بجاى آور، که بازگشت همه شما به سوى من است .
و از موارد احسان به پدر و مادر بعد از مرگ آندو، دادن بدهى آنان و طلب آمرزش و نیابت در قضاى عبادتهاى آنهاست . مانند قضاى نماز، روزه ، حج ، زیارات و صدقات (واجب و مستحب ).
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
من البر بالوالدین بعد موتهما الصلاة علیهما ولاءستغفار لهما و الوفاء بعدتهما و اکرام صدیقهما و صلة رحمهما.
(میزان الحکمه / ج 10، 711)
از نیکى بر پدر و مادر بعد از مرگ آندو، این است که ، برایشان نمازگزارى ، و طلب آمرزش نمائى ، و به وعده هاى آنها (نسبت به دیگران ) وفا کنى ، و به دوستانشان احترام گذارى و یا ارحام آنها صله رحم بجا آورى .
و نیز آن حضرت فرمود:
و والدیک فاطعهما و برهما حیین کانا اءو میتین و ان اءمراک اءن تخرج من اءهلک و مالک فافعل ، فان ذلک من الایمان .
(بحار / ج 71، 34)
از پدر و مادرت اطاعت کن و به آنان نیکى نما، زنده باشند یا مرده ؛ و اگر تو را امر کردند که از اهل و عیال و مال خود جا شوى ، اطاعت کن ، زیرا که اطاعت از پدر و مادر از ایمان است .
در حدیث دیگرى پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
سید الاءبرار یوم القیامة رجل بر والدیه بعد موتهما.
(بحار / ج 71، 86)
آقا و بزرگ نیکوکاران در روز قیامت ، کسى است که بعد از مرگ پدر و مادرش ، به آنان نیکى نماید.
امام باقر (علیه السلام ) فرمود:
ان العبد لیکون بارا بوالدیه فى حیاتهما ثم یموتان فلا یقضى عنهما دیونهما ولا یستغفر لهما فیکتبه الله عاقا و انه یکون عاقا لهما فى حیاتهما غیر بار بهما فاذا ماتا قضى دینهما واستغفر لهما فیکتبه الله بارا.
(بحار / ج 71، 59)
چه بسا بنده اى در حال زنده بودن پدر و مادرش به آنان نیکوکار باشد، ولى بعد از مرگ ایشان بدهى آنان را نمى دهد و برایشان طلب آمرزش نمى کند، پس خداوند او را از جمله عاق والدین مى نویسد. و چه بسا فردى در زندگى پدر و مادر عاق آنان شده و به آن دو نیکى نکرده است ، ولى بعد از مرگ ایشان ، بدهى آنها را پرداخت نموده و برایشان طلب آمرزش مى کند و خداوند او را از جمله نیکوکاران مى نویسد.
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
ما یمنع الرجل منکم اءن یبر والدیه حیین اءو میتین یصلى عنهما و یتصدق عنهما و یحج عنهما و یصوم عنهما فیکون الذى صنع لهما و له مثل ذلک فیزیده الله عزوجل ببره و صلاته خیرا کثیرا.
(بحار / ج 71، 46)
چه چیز مانع شما مى گردد که در حال حیات و بعد از مرگ پدر و مادر به آنها نیکى و احسان کنید؟! از عوض آنها نماز خوانده و صدقه بدهید و حج بجا آورده و روزه بگیرید، تا آنچه انجام داده اید براى آنها باشد و مانند آن ثوابها براى شما نیز ضبط گردد، و خداوند به احسان و نیکى و نماز شما، خیر زیاد عنایت فرماید.
در این احادیث شریف ، ملاحظه قابل توجهى وجود دارد: و آن این است که ، در روایات تاءکید زیادى بر حقوق پدر شده است و دلیلش این است که ، رعایت حقوق پدران بر فرزندان ، یک امر فطرى است ، زیرا که هر پدر امتداد زندگى خود را در وجود فرزندان خود مى بیند؛ تا آنجا که گفته شده :
اءولادنا اءکبادنا تمشى على الاءرض .
فرزندان ما جگر گوشه هاى ما هستند که بر روى زمین راه مى روند.
به خاطر همین است که ، هر پدرى به حکم طبیعت و غریزه فطرى اهتمام ورزیدن ، مهربانى و توجه به فرزندان خود را دوست دارد. و اما تاءکید این روایات بر فرزندان این است که ، چون آنان در اثر گرفتارى در زندگى خودشان و اشتغالات زندگى معمولا آنها را از حقوق پدران و مادران غافل مى سازد، لذا این تاءکیدها ضرورت دارد.
پدران گرامى !
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
رحم الله من اءعان ولده على بره ، فقیل کیف یعینه على بره ؟ فقال صلى الله علیه و آله : یقبل میسوره و یتجاوز عن معسوره ، ولا یرهقه ولا یخرق به فلیس بینه و بین اءن یصیر فى حد من حدود الکفر الا اءن یدخل فى عقوق اءوقطیعة رحم .
(وسائل / ج 15، 200)
خدا رحمت کند، کسى را که فرزند خود را بر نیکى اش یارى کند، گفته شد: یا رسول الله صلى الله علیه و آله چگونه بر نیکى اش یارى نماید؟ فرمود: آنچه در توان دارد از او قبول کند و آنچه توان ندارد از او صرف نظر نماید، و بر او ستم نکند و از حد خود، تجاوز ننماید، و باید بداند که بین کفر و عاق والدین شدن و قطع صله رحم ، یک مرز بیش ، وجود ندارد.
بسیارى از پدران توقع دارند که فرزندانشان رفتار نیکو داشته باشند و انتظار دارند که آنها از نظر اخلاق متعهد و متعادل باشند، و با زبان به رعایت حقوق پدرى و مادرى ، تاءکید دارند ولکن عملا (با کارهاى خود) آن را نقض مى کنند. چنانکه در حدیث شریف نبوى وارد شده که فرمود:
فرزندان خود را بر کارهاى نیک یارى نمى کنند، بلکه برعکس با کارهاى خود، عاق شدن و قبول نکردن حق را به آنها تعلیم مى نمایند.
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
بروا آباءکم یبرکم اءبناءکم و عفوا عن نساء الناس تعف نساءکم .
(بحار / ج 74، 65 و ج 76 / 19 - 18)
به پدر و مادر خود احسان و نیکى کنید، تا فرزندانتان به شما نیکى و احسان کنند، و نسبت به زنان مردم عفیف و خود نگهدار باشید، تا زنان شما نیز عفیف بمانند.
على (علیه السلام ) فرمود:
ولا تقسروا اءولادکم على آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم .
(نهج البلاغه )
فرزندان خود را به آداب و رسوم خود مجبور نسازید، زیرا که آنها بر غیر زمان شما آفریده شده اند.
گاهى بعضى از پدران را مشاهده مى کنیم که به گفته هاى فرزندانشان بى توجهى مى کنند و به سوالهاى آنان پاسخ صحیح و قانع کننده نمى دهند، و در هر کار که آنها را ناراحت سازد، فرزندان خود را مجازات مى نمایند، در حالى که بسیارى از کارهاى آنان ، فرزندانشان را ناراحت کرده اما هیچ گاه خود را مستحق مجازات و ملامت نمى دانند.
پس اى پدر گرامى ! در بزرگى و عظمت نعمت هاى خدا بر خودت ، اندیشه کن و بدان که از بزرگترین نعمتهاى زندگى تو؛ مال و فرزندان تو است و از آنها جز باقیات صالحات فایده اى به حال تو نخواهند داشت ، فرزندانت صورت و نشانه اى از وجود تو هستند که نام تو را با خود دارند، مواظب باش که اهل خیر و سعادت باشند. خود صالح و عامل باش تا فرزندانت نیز، چنین در دامن تو پرورش یابند. بر اعمال نیک و پسندیده ، در وجود خود، فرزندان و وطنت مراقب باش ، براى اهل خیر و عمل صالح مهربان باش ، تا فرزندانت نیز چنین افرادى نافع به حال جامعه باشند و براى صلاح خود، جامعه و وطن خویش تلاش کنند.



موضوع :


دین اسلام نسبت به مادر عنایت خاصى دارد، این مادر است که رنجها و مشقتها و غم و غصه ها را در راه سعادت فرزندش متحمل مى گردد، چه شبها که در دوران حاملگى ، زایمان و شیر دادن فرزندش بخاطر محافظت و محبت او بیدار مانده و روزها متحمل زحمت هاى زیادى براى وى گردید، چقدر تو را در حال جنین ، با خود حمل نمود و بعد از ولادت ، شیر داد، شب را براى تو بیدارى کشید، در روز برایت رنج برد و همه راحتى خود را فدایت نمود!
خداوند متعال مى فرماید:
و وصینا الانسان بوالدیه حملته اءمه وهنا على وهن و فصاله فى عامین اءن اشکرلى و لوالدیک الى المصیر، و ان جاهداک على ان تشرک بى ما لیس لک به علم فلا تطعهما فى الدنیا معروفا، واتبع سبیل من اءناب ثم الى مرجعکم فاءنبئکم بما کنتم تعملون .
(لقمان / 15)
و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم ، مادرش او را با زحمت فراوان حمل کرد (و به هنگام باردارى هر روز رنج و ناراحتى تازه اى را متحمل مى شد) و دوران شیرخوارگى او در دو سال پایان مى یابد (آرى به او توصیه کردم ) که شکر براى من و پدر و مادرت بجاى آور، که بازگشت همه شما به سوى من است ، و هرگاه آنها تلاش کنند، که موجودى را شریک من قرار دهى که از آن آگاهى ندارى - بلکه مى دانى باطل است - از آنها اطاعت مکن ، و با آنها در دنیا به طرز شایسته اى رفتار کن ، و پیروى از راه کسانى بنما که به سوى من آمده اند، سپس بازگشت همه شما به سوى من است ، و من شما را از آنچه عمل مى کردید، آگاه مى کنم .
پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
حق الوالد اءن تطیعه ما عاش و اما حق الوالدة فهیهات هیهات لو اءنه عدد رمل عالج (متلاطم ) و قطر المطر اءیام الدنیا قام بین یدیها ما عدل ذلک یوم حملته فى بطنها.
(بحارالانوار)
حق پدر بر تو این است : مادامى که او زنده است او را اطاعت کنى ؛ اما حق مادر؛ پس چه دور است که انسان بتواند حق او را اداء نماید، زیرا اگر فرزند، به تعداد ریگهاى متحرک و شناور بیابان و قطره هاى باران در تمام روزهاى دنیا در مقابل مادر، زانو بزند با یک روز که مادر او را در رحم خود حمل مى کند برابرى نخواهد کرد.
مردى از بدرفتارى مادرش به رسول خدا صلى الله علیه و آله شکایت برد پیامبر فرمود: چرا او هنگامى که نُه ماه تو را در شکم نگه داشت و دو سال شیر داد، و شب را بى خوابى کشید. بدرفتار نبود؟! مرد گفت : من او را پاداش داده ام و بر روى شانه هایم او را به حج برده ام ، پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: نه تنها پاداش او را نداده اى بلکه حتى پاداش ‍ زایمان او را هم نتوانستى بدهى .
وسئله صلى الله علیه و آله رجل : من اءبرر؟ فقال صلى الله علیه و آله : امک ثم امک ، ثم امک ، ثم اءباک ، ثم الاءقرب فالاءقرب .
(بحار / ج 71، 49)
مردى از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله سوال کرد: به چه کسى بیشتر نیکى کنم ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: به مادرت و این جمله را سه بار تکرار فرمود: بعد از آن به پدرت ، و بعد به هر کسى که به تو نزدیکتر است (یکى از پس دیگرى .)
و لما قیل له صلى الله علیه و آله : اءى الوالدین اءعظم ؟ قال صلى الله علیه و آله : التى حملته بین الجنبین و اءرضعته بین الثدیین و حضنته على الفخذین .
و هنگامى که از حضرتش سوال شد: کدام یک از پدر و مادر عظمت بیشترى دارند و حق او بیشتر است ؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: آنکه فرزند را در بین دو پهلویش (داخل شکم ) حمل نمود و از دو پستان خود شیرش داد و در بغل خود روى زانوهایش پرورش نمود.
مرد دیگرى به آن حضرت گفت :
مادرم به پیرى رسیده و الان هم نزد من است ، او را به دوش مى کشم و از کسب خود به او غذا مى خورانم و آزار و ناراحتى را با دستان خود از او دور مى سازم و با این حال بخاطر حیاء و احترام او، صورتم را از او مى گردانم ، (و به او نگاه تند نمى کنم که خجالت بکشد) آیا حق او را کاملا ادا کرده ام ؟
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: نه زیرا شکم او ظرف و محل نگهدارى تو و پستانش مایه سیرابى ات ، و قدمهایش به منزله کفش ، و دستان وى به منزله تکیه گاه و حفاظ تو بود. و او همه اینها را برایت انجام مى داد و آرزوى زندگى و را مى نمود. ولى تو این کارها را براى وى انجام مى دهى در حالى که دوست دارى که او بمیرد - پس ببین تفاوت از کجا تا کجا است -؟!
و امام زین العابدین (علیه السلام ) در رساله حقوق مى فرماید:
و اما حق امک اءن تعلم انها حملتک حیث لا یحتمل اءحد اءحدا و اءعطتک من ثمرة قلبها بما لا یعط احد اءحدا و وقتک بجمیع جوارحها و لم تبال آن تجوع و تطعمک و تعطش و تسقیک و تعرى و تکسوک و تضحى و تظلک و تهجر النوم لاءجلک و وقتک الحر والبرد لتکون لها ولا تطیق شکرها الا بعون الله عزوجل .
(بحار / ج 71 6)
و اما حق مادرت این است که ، بدانى ، او تو را در جائى حمل کرد که هیچ فردى ، دیگرى را حمل نمى کرد، و از ثمره و شیره جانش تو را غذا داد در حالى که هیچکس به دیگرى چنین نمى کنید و با تمام اعضاء و جوارحش از تو محافظت نمود، باکى نداشت که خود گرسنه بماند ولى تو را غذا بدهد، تشنه بماند و سیرابت کند، برهنه بماند و به تو لباس ‍ بپوشاند، در آفتاب بماند و تو را در سایه قرار دهد، و از خواب خود بخاطر تو صرف نظر کرد، و از گرما و سرما نگهداریت نمود، تا برایش بمانى . و طاقت و توان شکر او را ندارى مگر با یارى خداوند ذوالجلال .



موضوع :


انسان بطور فطرى ، زندگى سالم و همزیستى مسالمت آمیز را دوست دارد، و به حسب طبیعت خود، به تمدن علاقمند است و هر تمدنى داراى دو مرحله است : مرحله پست و مرحله برتر آن ، بین این دو مرحله مراتبى وجود دارد که باید انسان زندگى خود را با یکى از مراتب آن وفق دهد؛ تا از حد و مرز انسانیت خارج نگردد.
یکى از ضروریات زندگى انسان تربیت و تعلیم است که محیط خانوادگى انسان در این مساءله مهم ، نقش بسزائى دارد؛ زیرا که خانواده ، هسته جامعه بشمار مى رود و ملت از تک تک افراد تشکیل مى گردد؛ اصلاح هر جامعه ، در گرو اصلاح افراد آن است .
از آنجا که مسئولیت اداره این نخستین مدرسه زندگى بر دوش پدر و مادر مى باشد - به جهت این که آنها از آگاهى ، فکر، فرهنگ و ادب بیشترى برخوردارند - لذا حقوق والدین اهمیت بسزائى دارد، تا جائى که هیچ حقى بعد از حق خالق هستى ؛ خداوند متعال ، به حق پدر و مادر (که پشتوانه زندگى فرزندان هستند) نمى رسد. خداوند حقوق آنان را همراه حق خود ذکر فرموده است ، چنانکه در قرآن کریم مى فرماید:
و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر اءحدهما او کلاهما فلا تقل لهما اءف و لاتنهرهما و قل لهما قولا کریما، واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا.
(اسراء / 24)
خداى تو حکم فرموده که جز او هیچکس را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکوئى کنید و چنانکه هر دو یا یکى از آنها پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت شما باشند) زنهار، کلمه اى که رنجیده خاطر شوند به آنان نگو و کمترین آزار به آنها نرسان و با ایشان با کرامت و احترام سخن بگو، و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانى نزدشان بگستران و بگو پروردگارا، چنانکه پدر و مادر، مرا در کودکى به مهربانى بپروردند، تو در حق آنها رحمت و مهربانى فرما.
اولین چیزى که از نص آیه مذکور براى ما ظاهر مى گردد، این است که احسان به پدر و مادر، قرین و نزدیک به عبادت خداوند است ، و بعد از آن آیه شریفه ، راههاى رفتار نیک با آنها را به شرح زیر بیان مى کند:
اول : احتراز و دورى جستن از هر چیزى که موجب رنجش آنان گردد؛ حتى گفتن کلمه افّ بر آنها.
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
اءدنى العقوق اءف ولو علم الله شیئا اءهون منه لنهى عنه .
(بحار / 74، 59)
کمترین وسیله عاق والدین شدن گفتن کلمه اف بر آنان است و اگر کمتر از آن چیزى دیگرى بود، البته خدا از آن نهى مى فرمود.
دوم : مواظبت در گفتار، و فریاد نکشیدن بر سر آنها و ترک هرگونه سخن زجرآور و خشونت آمیز.
سوم : سخن گفتن با آنها با گفتار نیکو و زیبا، و مراعات ادب و احترام نسبت به آنان .
چهارم : برخورد متواضعانه با آنان ، تا جائى که خداوند متعال از این تواضع ، به زیباترین صورت تعبیر فرموده و آن اینکه : برخورد فرزند نسبت به پدر و مادر، باید مانند آن پرنده اى باشد که جوجه هاى خود را با تمام عطوفت ، نرمش ، رحمت و مهربانى به سینه خود چسبانیده و بالهاى خود را بر آنها مى گستراند.
پنجم : براى رحمت و مغفرت آنان دعا کند. یعنى ، در دعاى خود موجبات احسان و نیکى آنان را در حق خود، ذکر نماید. و برایشان دعا کند مثل خواندن بعضى دعاهاى قرآن کریم ؛ مانند:
رب ارحمهما کما ربیانى صغیرا.
(اسراء / 24)
خدایا پدر و مادرم را بیامرز (و به آنها ترحم کن چنانکه آنها بر من ترحم کردند) آنگونه که مرا در کودکى تربیت نمودند.
تاءکید بر مسئولیت سنگین پدر و مادر در تربیت اولاد از سنین کوچکى دارد.
لذا مستحب است که انسان در قنوت نماز با این الفاظ، به پدر و مادر دعا کند و بگوید:
رب اغفرلى ولوالدى وارحمهما کما ربیانى صغیرا، واجزهما بالاءحسان احسانا و بالسیئات عفوا و غفرانا.
(مفاتیح الجنان )
پروردگارا مرا و پدر و مادرم را بیامرز و بر آنان رحمت فرست ، چنانکه مرا در حال کودکى تربیت نمودند؛ و در مقابل احسان آنان احسان عطا فرما و گناهانشان را عفو و مغفرت فرما.
مقارن و همردیف بودن عبادت خدا، با حقوق والدین و احسان به آنها، دلیل بر بزرگى حق آنهاست . زیرا که خداوند آفریننده کل هستى است و پدر و مادر واسطه و آفرینش انسان هستند. و قرآن کریم تاءکید دارد که نیکوئى بر والدین ، یک وظیفه انسانى است . چنانکه مى فرماید:
و وصینا اءلانسان بوالدیه احسانا.
(احقاف / 15)
و ما براى انسان سفارش نمودیم که بر والدین خود نیکوئى کند.
این نکته قابل توجه است که قرآن کریم ، خطاب را تنها متوجه مسلمان یا مومن نساخته ، بلکه نیکى به آنان را نیکى به کل انسانیت دانسته و آزار آنان را آزار کل انسانیت بشمار آورده است ، زیرا آنان بودند که بخاطر راحتى تو، خواب شیرین خود را فدا کرده ، شب را بیدار مى ماندند و برایت رنجهاى فراوان کشیدند تا تو را در کودکى تربیت نمودند، و در راه خوشبختى و سعادت تو، سعى و تلاش کردند که حتى براى راحتى خود، آن اندازه کوشش ننمودند و براى تهیه شرائط مناسب در زندگى و سعادت تو، در خانه ، مدرسه و اجتماع ، با جامعه همکارى و همفکرى نمودند، و آنچه برایت مفید بود از جامعه - به اندازه فکرشان - فراهم کردند؛ از قبیل : تهیه نمودن اسباب و عوامل مختلف و استفاده از گفتنى ها و شنیدنى هاى مناسب جهت تقویت عقیده ، اراده و تربیت نیکو که براى تغذیه جسم و روان تو لازم بود. و بالاتر از آن ، سعى و تلاش در بالا بردن سطح آگاهى دینى تو، با دانش و مدرسه و عبادت و اطاعت از خدا مى باشد. و طبیعى است که هر پدر و مادرى به اندازه توان فکرى خود، بین عقل و جسم و روح و ماده براى فرزندانش ، توازن برقرار مى سازد، و در این راه ، همه تجربه هاى گذشته و نتیجه ارتباطات محدود و غیر محدودشان را تقدیم مى نماید. و همه اینها جهت فراهم ساختن سعادت و خوشبختى فرزندان و اولاد انسان است . پس چه کسى براى محبت کردن سزاوارتر از پدر و مادر است !؟ زیرا که آنها سبب (واسطه ) وجود تو هستند، و تو را از کودکى تربیت و در بزرگى مورد محبت خود قرار مى دهند، و شادى تو، باعث شادى آنان و غم و اندوه تو باعث ناراحتى ایشان مى گردد. چنانکه ، در حدیث شریف آمده است :
رضى الله مع رضى الوالدین .
(ترغیب / ج 3، 322)
رضایت خدا، با رضایت پدر و مادر است .
و نیکى به پدر و مادر، با احسان به آنان ، احترام شایسته و اطاعت از گفتار مطابق شرع و صحیح شان مى باشد. و بعضى از اخبار شریفه این وظایف را به طرز زیر تعیین فرموده است :
1 - ملازمت و همراهى نیک - یعنى ، کارى نکنى که آنان در حوائج خود، دست نیاز به سوى تو دراز کنند و به مشقت بیفتند.
2 - نظر رحمت به آنها نمودن .
3 - بلند نکردن صداى خود، در مقابل صداى آنان .
4 - جلو نیفتادن بر آنان در راه رفتن و نشستن .
5 - آنان را با نام صدا نکردن ، بلکه باید با لفظ پدر و مادر ایشان را خطاب نمود.
6 - نباید به آنان حتى کلمه اف گفت ؛ گرچه تو را ناراحت کرده باشند و نباید ایشان را سرزنش کرد، اگر چه تو را غمگین ساخته باشند.
7 - روى خود را از آنها برنگردانى .
8 - در موقع نیاز، لقمه را در دهان آنان بگذارى .
9 - از آنچه که خداوند به تو وسعت روزى داده ، به آنان بخل نورزى .
10. دَین و بدهکارى هاى آنان را بعد از مرگ ادا کنى ، برایشان طلب آمرزش نموده و قضاى عبادتهایشان را انجام دهى ، مثل قضاى نماز، روزه ، حج ، زیارات و صدقات .



موضوع :


به نظر مى‏رسد که عنوان آخرت همه مراحل پس از زندگى دنیا از جمله قبر و برزخ را در بر مى‏گیرد (395) ؛ گرچه بعضى برزخ را منزلى بین دنیا و آخرت دانسته‏اند (396). بنابر نظر نخست، منازل و مراحل جهان آخرت با مرگ آغاز مى‏شود (397) ؛ چنان که در روایتى، مرگ اولین منزل آخرت و آخرین منزل دنیا دانسته شده است:

الموت اول منزل من منازل الاخرة و آخر منزل من منازل الدنیا (398).

پس از مرگ، انسان در عالم قبر جاى مى‏گیرد - ثم اماته فاقبره (399) ؛ آن گاه به مرگش رسانید و در قبرش نهاد - و تا مبعوث شدن و زنده شدن دوباره، در برزخ - که میانه دنیا و قیامت است - باقى مى‏ماند:

حتى اذا جاء احدهم الموت...*...من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون (400) ؛ تا آن گاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد... و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد.

انسان در دوران برزخ، در بهشت یا جهنم برزخى به سر مى‏برد، چنان که درباره توبه کنندگان نیکوکار فرموده است:

جنت عدن...*...لهم رزقهم فیها بکرة و عشیا (401) ؛ باغ‏هایى که... روزى‏شان صبح و شام در آن جا (آماده) است.

درباره آل فرعون آمده است:

النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة ادخلوا ءال فرعون اشد العذاب (402) ؛ (اینک هر) صبح و شام به آتش عرضه مى‏شوند و روزى که رستاخیز برپا شود (فریاد مى‏رسد که:) فرعونیان را در سخت‏ترین (انواع) عذاب درآورید.

با توجه به این که در بهشت جاوید صبح و شامى نیست، مى‏توان این آیات را مربوط به برزخ دانست (403). دوره برزخ با نفخ صور به پایان مى‏رسد:

... و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون * فاذا نفخ فى الصور... (404) ؛ و پیشاپیش آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته خواهند شد. پس آن گاه که در صور دمیده شود....

این نفخه، به مرگ همه انسان‏ها و همه موجودات آسمان‏ها و زمین منجر مى‏شود:

و نفخ فى الصور فصعق من فى السموت و من فى الارض... (405) ؛ و در صور دمیده مى‏شود، پس هر که در آسمان‏ها و زمین است، بى هوش در مى‏افتد.

و به جز خداوند همه کس فانى مى‏شود:

کل من علیها فان* و یبقى وجه ربک... (406) ؛ هر چه به (زمین) است فانى شونده است و ذات باشکوه ارج‏مند پروردگارت باقى خواهد ماند.

... کل شى‏ء هالک الا وجهه...؛ جز ذات او همه چیز نابود مى‏شوند (407).

در مرحله بعد، صور دوم دمیده مى‏شود که با آن انسان‏ها زنده شده، و از قبرها بیرون مى‏آیند و قیامت آغاز مى‏شود:

... ثم نفخ فیه اخرى فاذا هم قیام ینظرون ؛ سپس بار دیگر در آن دمیده مى‏شود و به ناگاه آنان بر پاى ایستاده مى‏نگرند.

و نفخ فى الصور فاذا هم من الاجداث الى ربهم ینسلون (408) ؛ و در صور دمیده خواهد شد، پس به ناگاه از گورهاى خود شتابان به سوى پروردگار خویش مى‏آیند.

با آغاز قیامت، انسان‏ها همگى در صحراى محشر گرد مى‏آیند:

ثم انکم یوم القیمه تبعثون (409) ؛ آن گاه در روز رستاخیز برانگیخته خواهید شد.

و حشرنهم فلم نغادر منهم احدا * و عرضوا على ربک صفا لقد جئتمونا کما خلقنکم اول مرة... (410) ؛ و آنان را گرد مى‏آوریم و هیچ یم را فروگذار نمى‏کنیم و ایشان به صف بر پروردگار عرضه مى‏شوند (و به آنها مى‏فرماید:) به راستى همان گونه که نخستین بار شما را آفریدیم (باز) به سوى ما آمدید.

یوم یبعثهم الله جمیعاً فینبئهم بما عملوا... (411) ؛ روزى که خداوند همه آنان را برانگیزد و به آن چه کرده‏اند، آگاه‏شان مى‏گرداند.

پس از احضار مردم در محکمه عدل الهى، کتاب‏ها گشوده مى‏شود - و اذا الصحف نشرت (412) ؛ و آن گاه که نامه‏ها از هم بگشایند - و هر کس کتابى را که در آن فرشتگان همه اعمال او را نگاشته‏اند خواهد گرفت. کتاب برخى را به دست راست‏شان مى‏دهند و کتاب گروهى دیگر را به دست چپ آنان. کسى که نامه به دست راستش داده مى‏شود، حسابى آسان خواهد داشت: فاما من أوتى کتبه بیمینه * فسوف یحاسب حساباً یسیرا (413) ؛ و کسى که نامه عملش به دست چپش داده مى‏شود، مى‏گوید: اى کاش! نامه‏ام به من داده نمى‏شد و حسابم را نمى‏دانستم:

و اما من اوتى کتبه بشماله فیقول یلیتنى لم أوت کتبیه * و لم ادر ما حسابیه (414).

پس از گرفتن کتاب‏ها، رسیدگى به اعمال مردم و داورى میان آنان بر اساس نامه عمل آنها و گواهى شاهدان آغاز مى‏شود. افزون بر آن، هنگامى که خداوند سبحان (415) پیامبران (416) فرشتگان (417) - که در صداقت و صحت گواهى آنان تردیدى نیست - و اعضا و جوارح بدن و زمین شهادت مى‏دهند، اعمال انسان نیز تجسم مى‏یابد.

در همین مرحله، کتاب دادرسى اعمال نهاده مى‏شود:

و وضع الکتب فترى المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یویلتنا مال هذا الکتب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصها و وجدوا ما عملوا حاضرا... (418) ؛ و کارنامه (عمل شما در میان) نهاده مى‏شود، آن گاه بزه‏کاران را از آن چه در آن است بیمناک مى‏بینى و مى‏گویند: اى واى بر ما! این چه نامه‏اى است که هیچ (کار) کوچک و بزرگى را فرو نگذاشته جز این که همه را به حساب آورده است و آن چه را انجام داده‏اند، حاضر یابند.

در آن حال با اقامه میزان الهى - و نضع الموزین القسط لیوم القیمه... (419) ؛ و ترازوهاى داد را روز رستاخیز مى‏نهیم - مشخص مى‏شود که ترازوى اعمال برخى سنگین و بعضى دیگر سبک است:

... فمن ثقلت موزینه فاولئک هم المفلحون * و من خفت موازینه فاولئک الذین خسروا انفسهم بما کانوا بایتنا یظلمون (420) ؛... پس هر کس میزان‏هاى (عمل) او سنگین باشد، آنان خود رستگاران‏اند و هر کس میزان‏هاى (عمل) او سبک باشد، پس آنان‏اند که به خود زیان زده‏اند، زیرا به آیات ما ستم کرده‏اند.

پس از رسیدگى به اعمال، هر یک از انسان‏ها به وسیله راهنمایى به حرکت در مى‏آید:

و جاءت کل نفس معها سائق و شهید (421) ؛ و هر کسى مى‏آید (در حالى که) با او سوق دهنده و گواهى دهنده‏اى است.

و مؤمنان از صراط مستقیم (422) به سوى بهشت سوق داده مى‏شود:

و سیق الذین اتقوا ربهم الى الجنه زمراً... (423) ؛ و کسانى که از پروردگارشان پروا داشته‏اند، گروه گروه به سویى بهشت سوق داده مى‏شوند.

کافران از صراط منحرف گشته: ان الذین لا یؤمنون بالاخرة عن الصراط لنکبون (424) و با عبور از صراط جهنم: ... فاهدوهم الى صراط الجحیم (425) و به سوى آن روانه مى‏شوند:

و سیق الذین کفروا الى جهنم زمراً... (426) ؛ و کسانى که کافر شده‏اند، گروه گروه به سوى جهنم رانده مى‏شوند.

برخى نیز که نه مستحق جهنم‏اند و نه سزاوار بهشت، در میان آن دو قرار مى‏گیرند:

... و على الاعراف رجال یعرفون کلا بسیمهم و نادوا اصحب الجنة ان سلم علیکم لم یدخلوا و هم یطمعون * و اذا صرفت ابصرهم تلقاء اصحب النار قالوا ربنا لا تجعلنا مع القوم الظلمین (427) ؛ و میان آن دو (گروه) حایلى است و بر اعراف، مردانى هستند که هر یک (از آن دو دسته) را از سیماى‏شان مى‏شناسند و بهشتیان را که هنوز وارد آن نشده و (لى بدان) امید دارند آواز مى‏دهند که سلام بر شما و چون چشمان‏شان به سوى دوزخیان گردانیده شود، مى‏گویند: پروردگارا! ما را در زمره گروه ستم کاران قرار مده.

اینان به امید رحمت الهى منتظر مى‏مانند:

و ءاخرون مرجون لامر الله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم... (428) ؛ و عده‏اى دیگر (کارشان) موقوف به فرمان خداست؛ یا آنان را عذاب مى‏کند و یا توبه آنها را مى‏پذیرد.

سرانجام، همان گونه که در این جهان بیشتر مردم با اهل خیر و سعادت بودند، در آخرت نیز بیشتر انسان‏ها در بهشت برین براى همیشه متنعم خواهند بود (429).

 



موضوع :


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز