سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 51426
  • بازدید امروز: 17
  • بازدید دیروز: 133
  • تعداد کل پست ها: 93
درباره
آرشیو مطالب
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



گفته‌ شده‌ که‌ وقتی‌ خداوند ، آسمان‌ وزمین‌ . ملائکه‌ وجن‌ را خلق‌کرد، ملائکه‌ را در آسمان‌ جای‌ داد وجن‌ را در زمین‌ قرار داد. جان‌ّ پدرهمه‌ اجنه‌ است‌. جن‌ هفت‌ هزارسال‌ در زمین‌ بودند ولی‌ درمیان‌ آنان‌ ظلم‌وفساد وقتل‌ یکدیگر پیدا شد. لذا خداوند، ابلیس‌ را به‌ سرپرستی‌ ملائکه‌بر علیه‌ جن‌ فرستاد وآنها هم‌ جن‌ را از زمین‌ اخراج‌ وبه‌ جزایر وقله‌ کوههاتبعید نمودند وخودشان‌ در زمین‌ ساکن‌ شدند. خداوند، ابلیس‌ را پادشاه‌زمین‌ وپادشاه‌ آسمان‌ دنیا وخزانه‌دار بهشت‌ نمود. او خیلی‌ خدا راعبادت‌ می‌کرد ولی‌ دچار عُجب‌ شد وگفت‌ من‌ از ملائکه‌ بالاترم‌ که‌خداوند چنین‌ مقامی‌ به‌ من‌ داده‌ است‌.

مقام‌ شیطان‌ قبل‌ از رجم‌

نقل‌ است‌ که‌ در برگشت‌ ازمعراج‌، شیطان‌ نزد رسولخدا(ص‌)آمدوگفت‌ به‌ معراج‌ رفته‌ بودید؟فرمود آری‌. پرسید در آسمان‌ چهارم‌ بطرف‌بیت‌ المعمور منبری‌ شکسته‌ بود. آن‌ را دیدی‌؟آن‌ منبر من‌ بود که‌ بربالای‌آن‌ می‌رفتم‌ ومردم‌ را موعظه‌ می‌نمودم‌. هروقت‌ تسبیح‌ از دستم‌می‌افتاد، چندین‌ هزار ملک‌ سرازیر شده‌ ودرحالیکه‌ برتسبیح‌ بوسه‌می‌زدند، بمن‌ می‌داند. آن‌ موقع‌ معتقد شدم‌ که‌ خدا از من‌ بهتر خلق‌نکرده‌ است‌!اما حال‌ برعکس‌ شده‌ وکسی‌ از من‌ بدتر نیست‌. ای‌محمد!مبادا در درگاه‌ الهی‌ دچار غرور شوی‌؟

پاداش‌ ابلیس‌!

امام‌ صادق‌(ع‌):وقتی‌ ابلیس‌ دستور خدا را در مورد سجده‌ برحضرت‌آدم‌(ع‌) اجابت‌ نکرد، خدا فرمود:از بهشت‌ بیرون‌ برو که‌ تو رانده‌ شده‌ وتاقیامت‌ ملعونی‌!ابلیس‌ گفت‌:خدایا!تو عادلی‌ وظلم‌ نمی‌کنی‌. پس‌ ثواب‌اعمالم‌ چه‌ می‌شود؟خدا فرمود:از دنیا آنچه‌ ثواب‌ می‌خواهی‌ بتومی‌دهم‌!ابلیس‌ ابتدا از خدا خواست‌ تا قیامت‌ به‌ او مهلت‌ دهد. خدافرمود:بتو مهلت‌ دادم‌. سپس‌ از خدا خواست‌ که‌ او را بر فرزندان‌ حضرت‌آدم‌(ع‌) مسلط‌ کند. خدا فرمود:تورا مسلط‌ کردم‌. ابلیس‌ گفت‌ به‌ من‌قدرتی‌ بده‌ که‌ مانند خون‌ در رگ‌، در آدمیان‌ نفوذ کنم‌. خدا فرمود بتو این‌قدرت‌ را دادم‌. گفت‌ می‌خواهم‌ هر کودکی‌ که‌ از انسان‌ متولدمی‌شود، دوتا کودک‌ هم‌ از من‌ متولد شود!وما آنها را بینیم‌ وآنها ما رانبینند وبه‌ هر صورتی‌ که‌ بخواهیم‌ در بیایم‌ فرمود:این‌ را هم‌ دادم‌. گفت‌خدایا زیادتر بده‌!خدا فرمود:شما را در سینه‌ها ودلهای‌ آنان‌ قراردادم‌!گفت‌ خدایا کافی‌ است‌. سپس‌ ابلیس‌ گفت‌:به‌ عزتت‌ قسم‌ که‌ همه‌را بجز مخلصین‌ گمراه‌ خواهم‌ کرد. واز جلو واز عقب‌ واز راست‌ وچپ‌نزدشان‌ رفته‌ وکاری‌ کنم‌ که‌ اکثرشان‌ را شاکر نبینی‌!وقتی‌ حضرت‌ آدم‌(ع‌) دید که‌ خدا این‌ قدرت‌ را به‌ ابلیس‌ داده‌ است‌گفت‌:خدایا! ابلیس‌ را بر فرزندانم‌ مسلط‌ کردی‌ واورا همانند خون‌ دررگها اجازه‌ نفوذی‌ دادی‌!وآنچه‌ خواست‌ به‌ او دادی‌ پس‌ تکلیف‌ من‌وفرزندانم‌ چه‌ می‌شود؟خدا فرمود:اگر یک‌ گناه‌ کنید، یک‌ عذاب‌ داردواگر یک‌ کارخوب‌ کنید ، ده‌ پاداش‌ دارد. حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌:زیادتربده‌!خدا فرمود:تا زمانی‌ که‌ روح‌ به‌ گلو نرسد، فرصت‌ توبه‌دارید. حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌ زیادتر بده‌!خدا فرمود:شما را می‌بخشم‌واهمیتی‌ نمی‌دهم‌(به‌ بزرگی‌ وزیادی‌ گناهان‌)حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌:کافی‌است‌.

قسم‌ دروغ‌ ابلیس‌!

جبرئیل‌ از آدم‌(ع‌)پرسید چرا حرف‌ ابلیس‌ راگوش‌ کردی‌ و از درخت‌ممنوعه‌ خوردی‌؟گفت‌ زیرا ابلیس‌ قسم‌ خورد که‌ من‌ خیر شما رامی‌خواهم‌. ومن‌ هم‌ خیال‌ نمی‌کردم‌ که‌ کسی‌ قسم‌ دروغ‌ به‌ خدابخورد!

عبدالحارث‌!

وقتی‌ حواء حامله‌ شد، ابلیس‌ نزد او آمد وگفت‌ اگر می‌خواهید که‌این‌کودک‌ بعد از تولد زنده‌ بماند نامش‌ را عبدالحارث‌(اسم‌ ابلیس‌حارث‌ بوده‌ است‌)بگذارید!و الاّ بعد از چند روز از دنیا می‌رود.

هنگامی‌ که‌ آدم‌(ع‌)آمد، حواء ماجرا را برای‌ او گفت‌. آدم‌(ع‌)گفت‌ حرف‌این‌ موجود خبیث‌ را قبول‌ نکن‌!

کتاب‌ ورسول‌ ابلیس‌!

رسول‌ خدا صلی‌ الله علیه‌ وآله‌ :ابلیس‌ به‌ خدا عرض‌ کرد که‌ حضرت‌آدم‌(ع‌) را به‌ زمین‌ بردی‌ وکتابها ورسولانی‌ برایشان‌ می‌فرستی‌، رسولان‌وپیامبران‌ آنها کیانند؟فرمود:رسولانشان‌، ملائکه‌ وپیامبران‌ هستندوکتابهایشان‌ تورات‌ وانجیل‌ وزبور وفرقان‌(قرآن‌)است‌. ابلیس‌ گفت‌ پس‌کتاب‌ من‌ چیست‌؟فرمود:کتاب‌ تو خال‌ و قرائت‌ توشعر ورسولانت‌کاهنان‌ وغذایت‌ آنچه‌ برآن‌ نام‌ خدا برده‌ نشود ونوشیدنیت‌شراب‌ و راستت‌ دروغ‌ وخانه‌ ات‌ حمام‌ و دامهایت‌ زنان‌ واذان‌ گویت‌نی‌ها و مسجدت‌ بازار است‌!

ناله‌های‌ ابلیس‌

روایت‌ شده‌ که‌ ابلیس‌ چهاربارناله‌ کرد:وقتی‌ که‌ از پیشگاه‌ خدا رانده‌شد. -هنگام‌ آمدنش‌ به‌ زمین‌ -وقت‌ بعثت‌ پیامبراسلام‌(ص‌)- هنگام‌نزول‌ قرآن‌. ودوبار هم‌ اظهار خوشحالی‌ نمود:روزی‌ که‌ آدم‌(ع‌)ازدرخت‌ ممنوعه‌ خوردوروزی‌ که‌ آدم‌(ع‌)از بهشت‌ رانده‌ شده‌ وبه‌ زمین‌هبوط‌ نمود!

قسم‌ شیطان‌

رسول‌ خدا صلّی‌ الله علیه‌ وآله‌ :وقتی‌ ابلیس‌ به‌ زمین‌ آمد، گفت‌:خدایا!به‌ عزت‌ وجلالت‌ سوگند!از آدمیان‌ جدا نمی‌شوم‌ تا زمانی‌ که‌بمیرد!

خداوند سبحان‌ فرمود:به‌ عزت‌ وجلالم‌ سوگند!مانع‌ توبه‌ بنده‌ام‌نمی‌شوم‌ بطوریکه‌ توبه‌ را غرغره‌ کند!-یعنی‌ هرزمان‌ بخواهد توبه‌ کندومحدودیتی‌ ندارد-

اگر ابلیس‌ می‌دانست‌!

امام‌ صادق‌(ع‌):اگر ابلیس‌ از آنچه‌ خدا در آدم‌(ع‌)قرارداده‌ بود اطلاع‌داشت‌ بر آدم‌(ع‌)تکبر وفخرفروشی‌ نمی‌کرد!

هیچ‌ کس‌ معصیت‌ نمی‌کرد!

امام‌ زین‌ العابدین‌(ع‌):اگر شیطان‌ نبود که‌ آنان‌ را از طاعتت‌ دورکند، هیچ‌ کس‌ معصیت‌ تورا نمی‌نمود. واگر شیطان‌ باطل‌ را در صورت‌حق‌ نشان‌ نمی‌داد، هیچ‌ کس‌ از راه‌ درست‌ گمراه‌ نمی‌شد.

توبه‌

وقتی‌ آیه‌ «والذین‌ اذا فعلوا فاحشة‌ًاو ظلموا انفسهم‌ ذکروا اللهفاستغفروا لذنوبهم‌ و مَن‌ یغفر الذنوب‌ الاّ الله ولم‌ یُصرّوا علی‌" مافعلوا وَ هُم‌ یعلمون‌.»«هرگاه‌ آنانکه‌ بخودشان‌ ظلم‌ کردند ومعصیت‌نمودند، خواستند توبه‌ کنند باید استغفار کرده‌ وبدانند که‌ غیر خدا کسی‌نمی‌تواند گناه‌ آنان‌ را بیامرزد ونباید آگاهانه‌ برانجام‌ گناه‌ اصرار کنند»نازل‌شد، شیطان‌ صدائی‌ کرد تا تمام‌ شیاطین‌ دورش‌ جمع‌ شدند پس‌ به‌ آنهاگفت‌ این‌ آیه‌ نازل‌ شده‌ است‌. چه‌ کسی‌ عهده‌ دار خنثی‌ کردن‌ آن‌ برمی‌آید؟یکی‌ گفت‌ من‌ . ابلیس‌ پرسید چگونه‌؟گفت‌ از راه‌ فلان‌عمل‌!ابلیس‌ گفت‌ تو نمی‌توانی‌ . دومی‌ بلند شد ومثل‌ اولی‌ پیشنهادی‌داد که‌ ابلیس‌ آن‌ را رد کرد. وسواس‌ خنّاس‌ بلند شد وگفت‌ من‌ از راه‌وعده‌ دادن‌ وآرزوهای‌ طولانی‌ گول‌ می‌زنم‌ تا گناه‌ کنند وبعد توبه‌ را از یادآنها می‌برم‌. ابلیس‌ اورا تصدیق‌ کرد وبرای‌ این‌ مأموریت‌ تا روز قیامت‌اوراانتخاب‌ کرد.

ابلیس‌ از فرشتگان‌ نبود

امام‌ جعفر صادق‌(ع‌):ابلیس‌ از فرشتگان‌ نبود بلکه‌ از جن‌ بود و باملائکه‌ بود وفرشتگان‌ خیال‌ می‌کردند از آنهاست‌. ولی‌ خدا می‌دانست‌که‌ از آنها نیست‌ تا زمانی‌ که‌ فرشتگان‌ امر به‌ سجده‌ بر آدم‌(ع‌)شدند آنگاه‌معلوم‌ شد که‌ ابلیس‌ جزو جن‌ بوده‌ است‌.

تصدیق‌ کلام‌ ابلیس‌

امام‌ صادق‌(ع‌):وقتی‌ آیة‌«ولقد صدّق‌ ابلیس‌ ظنّه‌ فاتّبعوه‌ الاّفریقاً من‌ المؤمنین‌»یعنی‌ او گمان‌ ابلیس‌ را تأیید کرد وغیر از مؤمنین‌بقیه‌ از ابلیس‌ تبعیت‌ نمودند. نازل‌ شد. ابلیس‌ فریادی‌ کشید تا شیاطین‌دورش‌ جمع‌ شدند. آنها از او پرسیدند ای‌ مولای‌ ما!چه‌ شده‌است‌؟گفت‌ وای‌ برشما!قسم‌ به‌ خدا!خدا کلام‌ مرا در قرآن‌ آورد . بعددستش‌ را بطرف‌ آسمان‌ بلند کرد و گفت‌ به‌ عزت‌ وجلالت‌ سوگند!که‌ آن‌گروه‌ باقی‌ مانده‌ را هم‌ به‌ بقیه‌ ملحق‌ می‌نمایم‌!رسول‌ خدا صلی‌ الله علیه‌وآله‌ فرمود:بسم‌ الله الرحمن‌ الرحیم‌. اِن‌َّ عبادی‌ لیس‌ لک‌ علیهم‌سلطان‌ٌخدا فرموده‌ است‌ که‌ توا ابلیس‌!بر بندگانم‌ تسلطی‌ نداری‌.

چرا خدا به‌ ابلیس‌ مهلت‌ داد؟

روایت‌ شده‌ که‌ بخاطر اینکه‌ ابلیس‌ دورکعت‌ نماز خوانده‌ بود که‌چهارهزارسال‌ طول‌ کشید، خدا خواهش‌ اورا برای‌ مهلت‌ دادن‌ قبول‌نمود.

دشمن‌ مخفی‌

امیرالمؤمنین‌(ع‌):بپرهیزید از دشمنی‌ که‌ بطور مخفی‌ در سینه‌ها راه‌یافته‌ ودرگوشها نجوا می‌نماید.

شش‌ هزارسال‌ عبادت‌!

امیرالمؤمنین‌ علی‌(ع‌)فرمود:شیطان‌ شش‌ هزارسال‌ عبادت‌ کرد که‌معلوم‌ نیست‌ به‌ سالهای‌ دنیوی‌ بوده‌ یا اخروی‌ که‌ هرسالش‌ معادل‌هزارسال‌ دنیا است‌. -یعنی‌ شیطان‌ یک‌ سجده‌ اش‌ هزاران‌ سال‌ طول‌می‌کشیده‌آنوقت‌ بعضی‌ افراد تحمل‌ یک‌ ذکر را هم‌ ندارند.-ولی‌ غرور

با عث‌ شد که‌ بر آدم‌(ع‌)سجده‌ نکند واز مقامش‌ اخراج‌ گردد.

اگر مرا عفو کنی‌...

امام‌ جعفر صادق‌(ع‌):وقتی‌ خدا دستور سجده‌ بر آدم‌(ع‌)راداد، ابلیس‌ گفت‌ خدایا!اگر مرا از این‌ کار معاف‌ کنی‌، برایت‌ عبادتی‌ کنم‌که‌ تاکنون‌ کسی‌ همچو عبادتی‌ نکرده‌ باشد!خدا فرمود:من‌ دوست‌ دارم‌آنطور که‌ خود می‌خواهم‌ اطاعت‌ شوم‌!

شیطان‌ را دشمن‌ بگیر!

رسول‌ خدا صلی‌ الله علیه‌ وآله‌ به‌ ابن‌ مسعود نصیحت‌ کرد که‌:ای‌ پسرمسعود!شیطان‌ را دشمن‌ خود بگیر که‌ خدا می‌فرماید:اِن‌َّ الشیطان‌ لکُم‌عدُوٌ فَاتخّذوه‌ عدواًشیطان‌ دشمن‌ شماست‌!پس‌ با او دشمنی‌کنید.

با ابلیس‌ سر کوه‌

حاج‌ امام‌ قلی‌ نخجوانی‌ که‌ دراخلاقیات‌ ومعارف‌ الهیه‌، مراتب‌استکمال‌ را طی‌ می‌ کرد، گوید:پس‌ از آنکه‌ به‌ سن‌ّ کهولت‌ وپیری‌رسیدم‌، شیطان‌ را دیدم‌ که‌ هردوی‌ ما، بالای‌ کوهی‌ ایستاده‌ ایم‌!من‌ دست‌خودرا بر مُحاسن‌ خود گذارده‌ وبه‌ او گفتم‌:مرا سن‌ّ پیری‌ وکهولت‌ فرارسیده‌، اگر ممکن‌ است‌ از من‌ درگذر!شیطان‌ گفت‌:این‌ طرف‌ را نگاه‌کن‌!وقتی‌ نظر کردم‌، دره‌ّ بسیار عمیقی‌ را دیدم‌ که‌ از شدّت‌ خوف‌وهراس‌، عقل‌ انسان‌ مبهوت‌ می‌ ماند!شیطان‌ گفت‌:در دل‌ من‌، رحم‌ومرّوت‌ ومهر قرار نگرفته‌ است‌. اگر چنگال‌ من‌ بر تو بند گردد، جای‌ِ تو درتَه‌ِ این‌ درّه‌ خواهد بود که‌ تماشا می‌ کنی‌!

2 - توطئه‌های‌ شیطان‌ علیه‌ آدمی‌

ابلیس‌ اولین‌ کسی‌ بود که‌:

نوحه‌(در عزای‌ مرده‌ به‌ باطل‌ سخن‌ گفتن‌) بر مرده‌ را ایجاد کرد!

غنا وساز وآواز کرد!

اولین‌ کسی‌ که‌ عمل‌ لواط‌ را انجام‌ داد!

حدا (که‌ ترانه‌ مخصوص‌ شتربان‌ هاست‌) انجام‌ داد!

اولین‌ کسی‌ که‌ قیاس‌ کرد!«گفت‌ من‌ از آتش‌ هستم‌ وآدم‌(ع‌)از خاک‌ وآتش‌ از خاک‌ بهتر است‌»

اولین‌ کسی‌ که‌ آتش‌ پرستی‌ را بنیان‌ نهاد!

اولین‌ کسی‌ که‌ بت‌ پرستی‌ را ایجاد کرد!

اولین‌ کسیکه‌ کفر ورزید وکفر را ایجاد نمود!

اولین‌ کسی‌ که‌ دروغ‌ گفت‌ وقسم‌ دروغ‌ به‌ خدا خورد.

اولین‌ کسی‌ که‌ باخود لواط‌ کرد!

و...

 



موضوع :


ابلیس‌ موجودی‌ از جن‌ بود که‌ هزاران‌ سال‌ قبل‌ از خلقت‌ آدم‌(ع‌)درآسمانها بعنوان‌ ملکی‌ از ملائکه‌ مشغول‌ فرمانبرداری‌ از حضرت‌ حق‌بود. نام‌ او «عزازیل‌»و«حارث‌»بوده‌ است‌. ملائکه‌ خیال‌ می‌کردند که‌او هم‌ از جنس‌ آنان‌ است‌ ولی‌ خداوند علیم‌ با علم‌ خود می‌دانست‌ که‌ابلیس‌ از ملائکه‌ نیست‌. ابلیس‌ زیباترین‌ ملک‌ بود و خدارا به‌ گونه‌ای‌ زیباعبادت‌ می‌کرد که‌ فقط‌ دورکعت‌ نماز او برای‌ خداوند، چهارهزارسال‌طول‌ کشید!تا اینکه‌ خداوند آدم‌(ع‌)را آفرید وبرای‌ اهدافی‌ از جمله‌ظاهر شدن‌ چهرة‌ مخفی‌ ابلیس‌ وصفات‌ زشت‌ او، دستور داد که‌ همة‌ملائکه‌ برای‌ آدم‌(ع‌) وبه‌ احترام‌ او سجده‌ کنند. که‌ این‌ سجده‌ در حقیقت‌برای‌ خدا وبه‌ احترام‌ آدم‌(ع‌)بود. همة‌ فرشتگان‌ از این‌ دستور الهی‌اطاعت‌ کردند به‌ غیر از ابلیس‌!خدا از او پرسید که‌ چه‌ انگیزه‌ای‌ باعث‌شد که‌ از این‌ دستور سرپیچی‌ نمائی‌؟ابلیس‌ جواب‌ داد برای‌ این‌ سجده‌نکردم‌ که‌ آدم‌(ع‌)از جنس‌ خاک‌ است‌ ومن‌ از جنس‌ آتش‌!وآتش‌ از خاک‌برتر است‌. ومن‌ بر موجودی‌ که‌ از من‌ پَست‌تر است‌ سجده‌ نمی‌کنم‌!خدایا!اگر مرا از این‌ کار عفو نمائی‌، برای‌ تو عبادتی‌ بکنم‌ که‌ هیچ‌موجودی‌ همچو عبادتی‌ نکرده‌ باشد!خداوند در جواب‌ فرمود که‌ من‌دوست‌ دارم‌ آنطور که‌ خود می‌خواهم‌ عبادت‌ شوم‌!وتو از بهشت‌ من‌ وازصف‌ ملائکه‌ اخراج‌ هستی‌!ابلیس‌ وقتی‌ این‌ چنین‌ دید، به‌ خداوندعرض‌ کرد که‌ من‌ سالهای‌ زیادی‌ تورا عبادت‌ کردم‌ وتو عادل‌ هستی‌ وبه‌کسی‌ ظلم‌ نمی‌کنی‌. پاداش‌ عبادتهای‌ مرا بده‌!خداوند فرمود:آری‌ بتوپاداش‌ خواهم‌ داد. هرچه‌ از امور دنیا می‌خواهی‌ بگو تا بتو بدهم‌. ابلیس‌گفت‌ یکی‌ اینکه‌ بمن‌ تا قیامت‌ مهلت‌ بدهی‌ وکاری‌ بمن‌ نداشته‌باشی‌!دوم‌ اینکه‌ بمن‌ قدرتی‌ بدهی‌ تا بتوانم‌ در انسانها همانند خون‌ دررگهایشان‌، نفوذ کنم‌ !سوم‌ اینکه‌ آنها نتوانند مرا ویاران‌ مرا ببینند ولی‌ من‌ویارانم‌ آنها را ببینیم‌!چهارم‌ آنکه‌ می‌خواهم‌ هر کودکی‌ که‌ از انسان‌متولد می‌شود، دوتا کودک‌ هم‌ از من‌ متولد شود!پنجم‌ به‌ هر صورتی‌ که‌بخواهیم‌ در بیایم‌! خداوندفرمود:این‌ها را دادم‌. گفت‌ خدایا پاداش‌زیادتری‌ بده‌!خدا فرمود:شما را در سینه‌ها ودلهای‌ آنان‌ قراردادم‌!گفت‌:خدایا کافی‌ است‌.

سپس‌ ابلیس‌ گفت‌:به‌ عزتت‌ قسم‌ که‌ همه‌ را بجز مخلصین‌ گمراه‌خواهم‌ کرد. واز جلو واز عقب‌ واز راست‌ وچپ‌ نزدشان‌ رفته‌ وکاری‌ کنم‌که‌ اکثرشان‌ را شاکر نبینی‌!

وقتی‌ حضرت‌ آدم‌(ع‌) دید که‌ خدا این‌ قدرت‌ را به‌ ابلیس‌ داده‌ است‌گفت‌:خدایا! ابلیس‌ را بر فرزندانم‌ مسلط‌ کردی‌ و او را همانند خون‌ دررگها اجازه‌ نفوذی‌ دادی‌! وآنچه‌ خواست‌ به‌ او دادی‌ پس‌ تکلیف‌ من ‌وفرزندانم‌ چه‌ می‌شود؟ خدا فرمود:اگر یک‌ گناه‌ کنید، یک‌ عذاب‌ دارد واگر یک‌ کارخوب‌ کنید ، ده‌ پاداش‌ دارد. حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌:زیادتربده‌!خدا فرمود:تا زمانی‌ که‌ روح‌ به‌ گلو نرسد، فرصت‌ توبه‌دارید. حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌ زیادتر بده‌!خدا فرمود:شما را می‌بخشم‌واهمیتی‌ نمی‌دهم‌(به‌ بزرگی‌ وزیادی‌ گناهان‌)حضرت‌ آدم‌(ع‌)گفت‌:کافی‌است‌.

لذا ابلیس‌ از آن‌ زمان‌ تاکنون‌ بدنبال‌ گمراهی‌ انسانها ودوری‌ انسان‌ ازخداوند بوده‌ والبته‌ موفق‌ شده‌است‌ که‌ عدة‌ زیادی‌ از بندگان‌ خدارا باکمک‌ هواها ونفسانیات‌ ومیلهایشان‌ به‌ شهوات‌ دنیا، منحرف‌ کرده‌وجهنمی‌ نمایند.

هر عمل‌ زنا ولواطی‌ که‌ در دنیا انجام‌ شده‌ ویا انجام‌ می‌شود، وهرکودک‌ حرام‌ زاده‌ای‌ که‌ متولد می‌گردد، جای‌ پای‌ ابلیس‌ در آنجا وجوددارد!هر جنگ‌ وخونریزی‌ وقتل‌ انسانها مخصوصا قتل‌ پیامبران‌ وامامان‌وانسانهای‌ بزرگ‌ واولیاء خدا ودانشمندان‌ وعالمان‌ دلسوزوسیاستمتداران‌ پاک‌ سرشت‌ و...که‌ انجام‌ می‌شود با وسوسه‌های‌ ابلیس‌است‌.

هر اختلاف‌ ودشمنی‌ بین‌ انسانها وحتی‌ بین‌ افراد یک‌ خانواده‌ وحتی‌بین‌ پدران‌ ومادران‌ با فرزندانشان‌ وجود داشته‌ ودارد وهر کانون‌خانواده‌ای‌ که‌ متلاشی‌ می‌گردد از کارها وتلاشهای‌ ابلیس‌ است‌!

هر بتی‌ که‌ پرستیده‌ می‌شود وهر دین‌ جدیدی‌ بوجود می‌آید وهرمکتب‌ منحرف‌ کننده‌ جدیدی‌ که‌ ظاهر می‌شود از نَفَس‌ پلید ابلیس‌است‌!

خودکشی‌ها وافسردگی‌ها ومرضهای‌ مهلکی‌ چون‌ ایدز وگرفتاریهای‌بشر امروزی‌ نیز از کید و مکرهای‌ بلیس‌ است‌!

عشقهای‌ مجازی‌ وروابط‌ نامشروع‌ وقانونی‌ شدن‌ هم‌ جنس‌ بازی‌ دربسیاری‌ از کشورها وتشکیل‌ مؤسسات‌ فحشاء وآلوده‌ کردن‌ مردم‌ دنیا به‌انواع‌ مفاسد همه‌ از توطئه‌های‌ ابلیس‌ است‌ که‌ اخیراً فزونی‌ گرفته‌ است‌!

تشکیل‌ باندهای‌ موادمخدر وصدها نوع‌ مواد مخدر شیطانی‌، تشکیل‌باندهای‌ مخوف‌ جنایت‌ وشرارت‌ وحتی‌ باندهایی‌ که‌ علنا خود راشیطان‌ پرست‌ می‌خوانند وباندهای‌ به‌ دام‌ انداختن‌ دختران‌ وزنان‌برای‌ استفاده‌ از فحشاءوتشکیل‌ محافل‌ رقص‌ وشرابخواری‌ وروابط‌جنسی‌ نامشروع‌ علنی‌ و...همه‌ از اقدامات‌ وفعالیتهای‌ ابلیس‌ ویارانش‌می‌باشد.

ابلیس‌ بنیانگذار همة‌ بدعتها ومذهبهای‌ ساختگی‌ وآئینهای‌ بی‌ ریشة‌الهی‌ است‌!

ابلیس‌ در قتل‌ پیامبرانی‌ همچون‌ حضرت‌ زکریا ویحیی‌ ودر آتش‌انداختن‌ حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌)وتوطئه‌ فرعون‌ علیه‌ موسی‌(ع‌) وتحریک‌مشرکین‌ مکه‌ برای‌ کشتن‌ پیامبراسلام‌ وامیرالمؤمنین‌(ع‌)و...نقش‌ داشته‌است‌. واوست‌ بپاکننده‌ جنگهایی‌ همچون‌ جمل‌ وصفین‌ ونهروان‌ و...

ابلیس‌ از راههایی‌ چون‌ نگاه‌ وسخن‌ با نامحرم‌، شراب‌ ومستی‌، دروغ‌، خیانت‌ ومال‌ اندوزی‌ وحرص‌ و...انسانهارا منحرف‌ می‌کند.

ابلیس‌ در موقع‌ تنها بودن‌ انسان‌، موقع‌ عریان‌ شدنش‌، وقت‌ خلوت‌ بانامحرم‌ وهنگام‌ همراهی‌ با فاسقان‌ ودرهنگام‌ طلوع‌ وغروب‌ خورشیدموفق‌تر است‌.

بیشتر یاران‌ ابلیس‌ ، زنان‌ ، عابدان‌ جاهل‌ ، حاکمان‌ ستمگر و جوانان‌بی‌ تقواهستند!

وخلاصه‌ هرکجا انحراف‌ وگناه‌ ومعصیتی‌ باشد ردپای‌ ابلیس‌ واعوان‌وانصارش‌ به‌ چشم‌ باطنی‌ می‌خورد.

امّا خداوند متعال‌ ، انسان‌ را در برابر این‌ دشمن‌ قسم‌ خورده‌ وغدّاربه‌ وسایل‌ مهمی‌ تجهیز نموده‌ است‌ که‌ هر کسی‌ از این‌ وسایل‌ استفاده‌کند، سلامتش‌ از دست‌ ابلیس‌ تضمین‌ شده‌ است‌ وابلیس‌ ویارانش‌ برآنان‌ تسلطی‌ نخواهند داشت‌.

این‌ وسایل‌ بشرح‌ زیر می‌باشند:

1 -عقل‌ به‌ عنوان‌ پیامبرباطنی‌

2 -فطرت‌ سالم‌ وتوحیدی‌

3 - صدوبیست‌ وچهارهزار پیامبرودوازده‌ امام‌(ع‌)

4 -دهها کتاب‌ آسمانی‌ از جمله‌ قرآن‌ کریم‌

5 - هزاران‌عالم‌ ودانشمند موحد ومخلص‌ ودلسوز

6 - میلیونها جلد کتاب‌ وهزاران‌سخنرانی‌ و هزاران‌ مجلس‌ علم‌ ودانش‌ برای‌ آگاهی‌ انسانها

7 - توبه‌وبازگشت‌ به‌ خدا در هر ساعتی‌ که‌ بخواهد .

گویند:وقتی‌ ابلیس‌ به‌ زمین‌ آمد، گفت‌ :خدایا!به‌ عزت‌ وجلالت‌سوگند!از آدمیان‌ جدا نمی‌شوم‌ تا زمانی‌ که‌ بمیرد!

خداوند سبحان‌ فرمود:به‌ عزت‌ وجلالم‌ سوگند!مانع‌ توبه‌ بنده‌ام‌نمی‌شوم‌ بطوریکه‌ توبه‌ را غرغره‌ کند!-یعنی‌ هرزمان‌ بخواهد توبه‌ کندومحدودیتی‌ ندارد.

8 - دوستی‌ اهل‌ بیت‌(ع‌)که‌ نجات‌ دهنده‌ قطعی‌است‌

9 - هزاران‌ مسجد وحسینیه‌ ومحل‌ عبادت‌

10 - نماز وروزه‌وصدقه‌ وتلاوت‌ قرآن‌ وذکر وازدواج‌ در جوانی‌ ومصاحبت‌ با علماءوگریه‌ از خوف‌ خدا وتوکل‌ برخداوصبر در مشکلات‌ و...اعمالی‌هستندکه‌ در دوری‌ از ابلیس‌ مؤثر است‌ .

هرگاه‌ ابلیس‌ انسان‌ صالحی‌ را می‌بیند که‌ نیرنگهای‌ او را خنثی‌می‌کند، ابلیس‌ به‌ دست‌ وپا می‌افتد ومتزلزل‌ می‌شود وناراحت‌. همچنان‌که‌ وقتی‌ جوانی‌ ازدواج‌ می‌کند، ابلیس‌ به‌ ناله‌ می‌ افتد و می‌گوید دینش‌را از من‌ حفظ‌ کرد!ویا امام‌ وپیغمبری‌ که‌ متولد می‌شدویاعالمی‌ که‌ به‌هدایت‌ مردم‌ مشغول‌ می‌شود برای‌ ابلیس‌ همانندیک‌ کابوس‌وحشتناکی‌ است‌.

گویند که‌ ابلیس‌ چهاربار ناله‌ کرد ودوبار اظهار خوشحالی‌ نمود:اماچهاربار ناله‌اش‌ در زمانی‌ بود که‌ از صف‌ ملائکه‌ رانده‌ شد. زمانی‌ که‌ به‌زمین‌ فرود آمد وزمانی‌ که‌ پیامبراسلام‌ مبعوث‌ شد وزمانی‌ که‌ قرآن‌(سوره‌فاتحه‌)بر پیامبراسلام‌ نازل‌ شد.

حال‌ نگاهی‌ می‌اندازیم‌ به‌ صدها سخنی‌ که‌ به‌ نحوی‌ در شیطان‌شناسی‌ !مؤثر می‌باشد.

 



موضوع :


هر انسانی‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ زندگی‌ سعادتمندانة‌ خود باید دوستان‌ودشمنان‌ خود را بشناسد. دوستان‌ انسان ‌مؤمن‌، خدا و رسولان ‌و فرشتگان‌ و مؤمنان‌ هستند و دشمنانش ، ابلیس‌ و شیاطین‌ و کفار و منافقین‌ می‌باشند. ابلیس‌ سرسخت‌ترین‌ دشمن‌ بشریت‌ بوده‌ که‌ هرچه ‌خرابی‌ و فساد و جنگ‌ و آدمکشی‌ و اختلاف‌ در جهان‌ است‌ از اوست‌ و او بنیان‌ گذار اختلافات‌ است‌. اگر مکر و حیله‌های‌ ابلیس‌ نبود، آدمی‌ ازبهشت‌ رانده‌ نمی‌شد. اگر دشمنی‌ ابلیس‌ نبود قابیل‌ برادر خود را نمی‌کشت‌! اگر عداوت‌ ابلیس‌ نبود، پیامبران‌ بدست‌ انسانها کشته‌ وشهیدنمی‌شدند. اگر دشمنی‌ ابلیس‌ نبود همة‌ انسانها خداشناس‌ و موحد و مومن‌ بودند و نیازی‌ به‌ جهنم‌ وعذاب‌ الهی‌ نبود اگر چه‌ علاوه‌ بر ابلیس‌، نفس‌ اماره‌ و میل‌ انسان‌ به‌ شهوات‌ و ذخارف‌ دنیا نیز در انحراف‌ انسانها نقش‌ مهمی‌ داشته‌ است‌. اگر مکر ابلیس‌ نبود این‌ چنین‌ بین‌ بیش‌ از یک ‌میلیارد مسلمان‌ جهان‌ اختلاف‌ نبود تا یک‌ کشور کوچک‌ بنام‌ اسرائیل‌غاصب‌ بتواند بر مسلمانان‌ ظلم‌ کند وندای‌ انَارجل‌ٌ برآورد! واگرحیله‌های‌ ابلیس‌ نبود ولایت‌ غصب‌ نمی‌شد وهمه‌ مسلمین‌ ید واحده‌ بودند وبه‌ یک‌ شیوه‌ نماز می‌خواندند و یک‌ پیشوا را تبعیت‌ می‌کردند و ...

درهرحال‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ سعادت‌ باید ابلیس‌ را شناخت‌ وبا مکروحیله‌های‌ او آشنا شد و حول‌ وقوة‌ الهی‌ از موانعی‌ که‌ او یقینا سر راه‌انسان‌ مؤمن‌ ایجاد می‌نماید، به‌ راحتی‌ عبور نمود وبه‌ صف‌ رستگاران‌پیوست‌.

خدا فرمود:

اَلَم‌ اَعْهَدْ اِلَیکُم‌ یا بنی‌ آدم‌ اَن‌ْ لا تعبُدِ الشیطان‌ اِنَّه‌ لَکُم‌ عَدُوٌّ مبین‌. یعنی‌: ای‌ فرزندان‌ آدم‌! مگر با شما عهد نبستم‌ که‌ شیطان ‌را عبادت‌ نکنید که‌ او دشمن‌ آشکار شماست‌.

 



موضوع :


از آن جا که هدف قرآن کریم در نقل داستانهاى گذشتگان تربیت افکار و توجه دادن بندگان خدا به مبداء و معاد و تهذیب نفوس و کمال انسان ها است و بیشتر جنبه تربیتى و آموزشى دارد؛ در هر جا به تناسب ، این هدف عالى را تعقیب نموده و تذکرهاى سودمندى به سایر افراد مى دهد. قرآن کریم در این فصل از داستان یوسف نیز پس از ذکر موضوع آزادى یوسف از زندان و رسیدن وى به بزرگ ترین مقام هاى ظاهرى و جلب اطمینان و دوستى شاه مصر و بزرگان آن کشور، یک نتیجه بسیار عالى گرفته و درس ‍ آموزنده اى به سایر انسان ها داده و چنین مى گوید: و این چنین یوسف را در آن سرزمین تمکن و قدرت دادیم به هر گونه و در هر جا که مى خواهد در کارها تصرف و امر و نهى کند و ما هر که را بخواهیم به رحمت خویش ‍ مخصوص داریم و پاداش نیکوکاران را تباه و ضایع نمى کنیم و همانا پاداش ‍ آخرت بهتر و زیادتر است براى کسانى که ایمان آورده و تقوا و پرهیزگارى دارند. (89)
قرآن کریم در این جا دو حقیقت را گوشزد مى کند: یکى مربوط به زندگى این جهان ناپایدار است و دیگرى به عالم آخرت و زندگى ابدى آن جهان .
آنچه مربوط به زندگى این جهان است ، این کتاب بزرگ آسمانى با نشان دادن یک نمونه بارز از سرگذشت یکى از پیغمبران بزرگ الهى به پیروان خود این درس را مى دهد که عزت و ذلت اشخاص به دست بندگان ناتوان خدا و تحت اختیار این و آن نیست که هر که را بخواهد روى حب و بغض ها
عزیز گردانند یا هر کسى را اراده کنند، روى هوا و هوس ها خوار و زبون سازند؛ بلکه دادن عزت و گرفتن آن تنها به دست خداست و خدا به هر که خواهد عزت دهد و از هر که خواهد بگیرد.
البته خداى متعال نیز بدون علت و بى سبب به کسى چیزى نمى دهد و بى علت نیز چیزى را از کسى نمى گیرد؛ بلکه عمل خود افراد و لیاقت آن زمینه اى را براى اعطاى نعمت ها و منصب ها فراهم ساخته ، چنان که کردار خود آنان و بى لیاقت ایشان است که زمینه را براى سلب نعمت ها و آمدن بلاها و نقمت ها آماده مى سازد.
اگر خداوند متعال آن عزت و عظمت را به یوسف داد، براى آن بود که همسر عزیز مصر و برادرانش که بعدا به مصر آمدند و یوسف را شناختند به این حقیقت واقف شدند که عزت و ذلت به دست آنها و امثال آنها نیست ؛ بلکه به دست آفریننده این عالم و خالق این جهان هستى است ؛ از این رو آنان هر چه خواستند یوسف را خوار و زبون سازند و به همان اندازه خداى تعالى او را عزیز و محترم گردانید. آنان از علاقه قلبى یک پدر پیر به وى حسادت ورزیده و زندگى محدود خانه یعقوب و فرمان بردارى محوطه کاخ عزیز را از او دریغ داشتند. خداى تعالى فرمانروایى بى چون و چراى تمام کشور مصر را به او موهبت فرمود و عظمت و محبت او را در دل میلیون ها انسان انداخت . آنها با تشکیل جلسات متعدد، نقشه نابودى و خوارى یوسف را کشیدند، اما خداى تعالى به وسیله همان نقشه ها زمینه عظمت و آقایى یوسف را فراهم ساخت .
همه این عزت و عظمت ها به سبب آن بود که یوسف در مقام بندگى حق تعالى از دایره عبودیت پا بیرون ننهاد و با تقوا و عمل نیک در همه جا لیاقت و شایستگى خود را براى دریافت عنایت ها و موهبت هاى الهى ابراز داشت و خداى تعالى نیز این عزت و مقام را به او عنایت فرمود.
این حساب نه فقط در مورد یوسف عزیز است ، بلکه درباره همه افراد این گونه است و داستان یوسف نمونه و شاهدى براى بیان این حقیقت است و چنان که گفتیم تمام نعمت ها و عطایاى الهى تحت حساب و نظم است و بى نظمى و بى عدالتى در دستگاه پروردگار متعال و جهان آفرینش وجود ندارد.
دهنده اى که به گل نکهت و به گل جان داد
به هر که هر چه سزا حکمتش آن داد (90)
این راجع بببه زندگى ناپایدار این جهان و نخستین حقیقتى که خداى تعالى در این جا تذکر مى دهد. از این مهم تر حقیقت دیگرى است که خداوند در آیه دوم در مورد زندگى جهان آینده و عالم آخرت گوشزد فرموده و بیان مى دارد و تا افراد باایمان و پرهیزکار و بلکه همگان بدانند پاداش نیکى که خداوند براى آنان در آخرت آماده کرده و در آن جهان به آنان مى دهد، به مراتب بهتر و بیشتر از این جهان خواهد بود و قابل مقایسه و سنجش با پاداش هاى این جهان نبوده و نخواهد بود، زیرا نعمت هاى این جهان و مقام و منصب آن هر چه و به هر اندازه و مقدار که باشد، دوام و بقایى ندارد و زوال ناپایدار و محدود است ؛ گذشته از این که با هزاران ناراحتى و کدورت آمیخته و با انواع ناکامى ها و محنت ها تواءم و مخلوط است و هیچ نوشى بدون نیش و هیچ لذتى بدون رنج و عذاب نیست ، ولى نعمت هاى جهان آخرت از هر گونه ناراحتى و محنتى پاک و خالص بوده و هیچ گونه رنج و تعبى در آن وجود ندارد.



موضوع :


در احوال یعقوب آمده است چون آن حضرت از دنیا رفت ، یوسف طبق وصیت پدر جنازه اش را به فلسطین برد و در کنار قبر ابراهیم و اسحاق دفن نمود و به مصر بازگشت . در این که یعقوب پس از ورود به مصر چند سال در آنجا زیست ، اختلاف است . جمع کثیرى گفته اند مدت توقف آن حضرت در مصر هفده سال بوده که پس از آن وفات نمود.
درباره مدت عمر یوسف (علیه السلام ) نیز اختلافى در روایت ها و تاریخ دیده مى شود برخى 110 سال ذکر کرده اند و از امام صادق (علیه السلام ) نیز روایتى طبق این قول هست و جمعى نیز عمر حضرت را 120 سال نوشته اند. طبرسى در تفسیر خود نقل کرده چون یوسف از دنیا رفت ، او را در تابوتى از سنگ مرمر نهاده و میان رود نیل دفن کردند و علتش این بود که چون یوسف از دنیا رفت ، مردم مصر به نزاع برخاسته و هر دسته اى مى خواستند تا جنازه آن حضرت را در محله خود دفن کنند و از برکت آن پیکر مطهر بهره مند گردند و سرانجام مصلحت دیدند جنازه را در رود نیل دفن کنند تا آب نیل از روى آن بگذرد و به همه شهر برسد و تا مردم در این بهره یکسان باشند و برکت آن جنازه به طور مساوى به همه مردم برسد و این قبر تا زمان حضرت موسى (علیه السلام ) هم چنان در رود نیل باقى بود تا وقتى که آن حضرت بیامد و او از نیل بیرون آورد و به فلسطین برد. (155)
مسعودى مى گوید: سبب این که موسى جنازه یوسف را از مصر حمل کرد، ان بود که باران بر بنى اسرائیل نیامد. پس خداى عزوجل به موسى وحى فرمود جنازه یوسف را بیرون آورد. موسى از محل دفن یوسف پرسید و کسى از جاى آن مطلع نبود و تا این که پیرزنى نابینا و زمین گیر از بنى اسرائیل را آوردند و او گفت : من جاى یوسف را مى دانم ولى سه حاجت دارم که باید از خدا بخواهى آنها را برآورده تا آن جا را به تو نشان دهم : یکى آن که از این بیمارى نجات یافته و بتوانم راه بروم ، دیگر آن که بینا شده و جوانى ام بازگردد، سوم آن که خداوند جایم را در بهشت پیش تو قرار دهد.
خداوند به موسى وحى فرمود سخنش را بپذیر که ما حاجت هاى او را بر آوردیم . پیرزن محل دفن یوسف را نشان داد و موسى جنازه را بیرون آورد و به فلسطین منتقل ساخت



موضوع :


<   <<   11   12   13   14   15   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز